سلام، درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام بر شما باد، سلام کردن، طوفان همراه با تگرگ
پیشنهاد کاربران
درود، درست، دیوار. و. . . کلماتی که ریشه آنها از کلمه ترکی دورماق. صاف ایستادن. مثال . در ترکی d�z ( درست ) durz ایستادن، مثل قیام کردن در عربی، که ریشه همانکلمه دروداست.
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی درود هیچ پیوندی با واژه ی درودگر ندارد. : واژه ی "دُرود" ( dorood ) همریشه و همچم با واژه های درست، true و. . . چم سلام و آرزوی درستی و تندرستی دارد؛ اگر واژه ی دُرودگر را داریم این یک لغزش تاریخی در آوایِش ( تلفظ ) واژه است وگرنه این واژه باید به ریخت دِرودگر ( derowdgar ) آوایش شود. ... [مشاهده متن کامل]
دِرود و دِرودن ( derowdan ) همان دِرو کردن [=بریدن، قطع کردن] است پس دِرودگر ( =برشگر، چوببُر ) است که برابر با نجار به کار رفته است. بنابراین واژه ی دُرود ( dorud یا drud ) وارونه ی گفته ی دهخدا هیچ پیوندی با چوب و درخت و چوببُری نداشته و ندارد. شوربختانه این از نارساییهای این دبیره و خطی ست که داریم که آواهای کوتاه را نشان نمی دهد و نویسه هایی مانند /ا، و، ی/نیز چندگونه آوایش دارد! که مایه همین دشواریها و دور شدن برخی واژگان از ریخت درستشان شده است.
1_سلام. ستایش. ثنا. 2_درو کردن بریدن غله آماده و رسیده و جمع آوری از مزارع مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو نه ز کوران کشت آید نه درود نه عمارت نه تجارتها و سود ✏ �مولوی�
درود: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) اوستا: دروَت ( drvat ) : درست و راست ( ( در اوستا بیشتر با واژه تنو ( tanu ) می آید >>> تندرست! ) ) . پهلوی: درود ( drōd ) بیشتر فرهنگ ها از واژه درود ( درست، راست ) بهره گرفته اند: ... [مشاهده متن کامل]
انگلیسی ( لاتین ) : رایت ( right ) - تُرُو ( true ) آلمانی: ریچتیج ( richtig ) فرانسوی: درُیت ( Droite ) - تلفظ: دوغِت ژاپنی: تَدَشی ( Tadashī ) >>> 正しい هندی: سَهی ( sahee ) >>> सही ( ( واژه "صحیح عربی" هم از واژه "پارسیِ سَهی: درست" گرفته شده است! همچنین واژه ناماسته ( namaste ) >>> नमस्ते نام: نَم، خَم شدن، نماز خواندن، نیایش کردن استه: درستی و راستی معنی: نماز و ستایش کردن راستی و درستی ( اَشا ) ) ) . شگفت است، در زبان روسی ( بِلاروسی ) ، اوکراینی و بیشتر کشورهای اسلاوی: همان معنای "درود" را می دهد: از درستی به تو رسد! ( سلام ) روسی و اوکراینی: اِز دِراست وُیتَه ( zdravstvuyte ) >>> здравствуйте کروات ( کرواسی ) : اِز دِراوُو ( zdravo ) لهستانی: تندرست - اِزدِرُوی ( zdrowy ) . از اونجایی که آیین یا دین مَزدَیَسنا ( زرتشتی ) پر پایه راستی ( اَشا ) هست، واژه "درود" در بسیاری از واژه های اوستا نمود پیدا کرده است! به مانند: دُرُواسپ ( drvāspā ) !: اسبان تندرست و به درد بخور ( سودمند، شایسته ) دروَفشو ( drvafšū ) : گروه تندرست، همبودگاه ( جامعه ) درست ( سالم ) ، چَپیره خوشگوار ( دلپذیر ) دروَتات تَنو ( drvatāt tanu ) : تندرست، بهبود، دُرواخ! دروُو اَشا چیتَرا ( drvō - ašačitara ) : نیرمان ( فَر - تندرستی ) دادن به کسانِ خوب ( دلاوران و پهلوانان ) ، پاک نژاد، سِپَنتا شده دروُو ئوروَتَ ( drvō - urvata ) : پر و بال ( تندرستی ) دادن به دوستان، پرورش ( پروراندن ) یاران دروُو چَشمَن ( drvō - čašman ) : تیزبین، باریک بین - نکته سنج، هوشیار، روشندلی، بیدارانه ( زنهار! ) . دُ: دو ( du ) - واژه اوستایی کلام کردن، گفتن، سخن، حرف زدن، گپ زدن نمونه ای از واژه های دو ( du ) در اوستا: دُرِگوَنت ( دُرُوج، dregvant ) :دُروغ، سخن نادرست، ناراست گفتن! پَئیتی دو ( paiti du ) : پاسخ دادن فرَ دو ( fra - du ) : با صدای رسا و بلند صحبت کردن وی دو ( vī - du ) : سخن درشت ( درشت سخن! ) ، گُستاخانه و بی ادبانه حرف زدن ( لیچار! ) - وِر زدن، حرفِ مُفت، جَفَنگ، یاوه، ژاژ، فُشار! . در: کوتاه شده ( مُخَفَف ) درست - درست، راست، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! ( ( گاه در اوستا به گونه درو ( dru، drv ) : نیرومند، توانا، پر زور، استوار، پابرجا، پایدار ) ) . اود: اودن - پسوند نسبت و دارندگی اوستایی و صفت فاعلی ( کُنایی ) مانند: نمود، شنود، آلود، آسود، افزود، فرمود، درود! و. . . . در زمان کهن: درست و راست ( اَشا ) گفتن، درست و راست ( اَشا ) حرف زدن، گفتار نیک ( هوخت! ) داشتن - درمان و خوب شدن، مُداوا، شفا، بهبودی، تندرستی، سلامتی، دُرواخ! . امروزه: سلام، خوشامدگویی، خوش باش، روز خوش ( روز بخیر ) ، بِهروز، نیک روز - درستی و راستی رسد، تندرستی و بهبود باشید، سرحال و سرزنده ( زنده دل ) بشوید، شاداب و جوان باشید! - ستایش، ستودن ( ستوت یسن! ) ، آفرین، باریکلا، زنده باد، سَرِت سلامت! - کامیاب، کامروا، کامران، کامجو، پیروز، خوشبخت، نیکبخت، سعادتمند، بِهروز، برخوردار، بهره مند ( بهرِمند ) . اوستا: بخش های بسیاری ( وَشنادی ) در اوستا از "درود" سخن رفته است ولی توانایی ( یارایی ) این را ندارم که همه ی این نوشته ها را بازگو کنم! بخشی از بند 11 مهریَشت ( میترا یَشت ) : yim yazente rathaēshtārō bareshaēshu paiti aspanām zāvare jaidhyantō hitaēibyō "drvatātem" tanubyō معنی: کسانی که سوارکاران[هنگامی که] بر پشت اسب هایشان[هستند] و ستایش می کنند ( می پرستند ) برای نیرومندی تیم هایشان ( مَرکَب هایشان ) و برای خود " تندرستی" می خواهند . پهلوی: به مانند اوستا، بخش های بسیاری ( وَشنادی ) در پارسی میانه از "درود" سخن رفته است! مُشت نمونه خروار آن را می آورم: ستایش ( آفرین ) : بخش از بند7، اندرز خسرو قُبادان ( کُوادان ) : drōd ud pārag kār nē kunēd ud tan ud ruwān rāy nē padīrēd, bē ka was kirbag kard ēstēd, enyā frāz ō činwad puhl widārdan nē tuwān, ānōh dādwar ī rāst čiyōn mihr ud rašn معنی: درود ( ستایش ) و پاره ( رَهاوَرد، هدیه، پیشکش ) کار نکند ( به کار نیاید ) و برای تن و روان پذیرفته نشود، مگر که بسیار کرفه! ( پاداش، کارِ خوب ) کرده باشد، وگرنه ( در غیر این صورت ) بر فراز پلِ چینود ( چینوانت! ) نمی توان گذشت، [زیرا] آنجا داور[ان] راست ( صادق ) ؛ چون، مِهر و رَشن ( رشنو ) [حضور دارند] . تندرستی ( سلامتی ) : بخشی از بند48، ماه فروردین روز خرداد: frazaft pad drōd ud šādīh ud rāmišn, šād ud ahlaw ud farrox ud dagr - zīwišn ud pērōzgar ud kāmag - rawāg ud kāmag - hanǰām bawād معنی: فرجام ( پایان ) یافت با درود ( تندرستی ) و شادی و رامش ( آرامش ) ، شاد و اَهلَو ( بزرگوار، وَرجاوَند! ) و فرخ و دیرزیوش ( دارای زندگانی دراز ) و پیروزگر و کامروا و کام انجام ( عاقبت به خیر، نیک فرجام ) باشد . آشتی خواه ( آشتی جو، صلح طلب ) : بند 2، اندرز خسرو قُبادان ( کُوادان ) : mardōmān [ī] gēhān! drōdōmand bawēd ud rawēd rāyēnišn pad menišn ī rāst ud kār - warzīgarīh, pad kār [ī] gēhānīgān tuxšāg zēnāwand bawēd معنی: مردمانِ جهان! درودمند ( آشتی جو، صلح طلب ) باشید، و سرپرستی ( اداره ) رویداد ( امور، کارها ) را با مَنِش راست ( هومَت! ) و کاروَرزی ( تلاش ) پیش ببرید، در کار جهانیان کوشا ( و ) زیناوَند ( آماده، پاکار، پایه! ) باشید
درود: به معنی ثنا، دعا، ستایش، آفرین، تحیت، سلام، رحمت این واژه در اوستا درَوَت به چم تندرستی بوده است. در پهلوی آن را درُت ( drōt ) می گفتند. سپس در زبان پارسی درُد و سپس امروزه آن را درود می گوییم. اگر واژه درود، یک میانوند س به خود بگیرد، واژه دروست پدید می آید. واژه ژوست ( Juste ) در زبان فرانسوی، از همین دروست گرفته شده است. همین واژه نیز در زبان انگلیسی جاست ( Just ) گفته می شود. در زبان روسی دروست به دراست دگرگون شده است. بنابراین ریشه همه این واژه ها به زبان اوستایی باز می گردد. ... [مشاهده متن کامل]
درود یاهمان دورود سیحون وجیحون، خاستگاه زبان پارسی امروزخراسانست وآرزوی شادابی ویازندگی میانه این دورود که یادآوربهشت میباشند برای کسی ازدرود استفاده میشده
درود یاهمان دورود سیحون وجیحون که آرزوی شادابی ویازندگی دربین این دورود که یادآوربهشت میباشند میباشد مسعودسلاجقه
درود: واژه درود از ریشه اوستایی "درَوتَه" است که� گویشی از واژگان پارسی باستان است. � این واژه به شکلِ " دروته" و "دروس ته" نیز بیان شده است به معنی: از درستی تو یا درستی �یا تندرستی تو. رضا ضَحاکی راحت. دبیر و مدرس تاریخ
درود به معنی بُرِش یا برنده می باشد ، همچنانکه درودگر به معنای برش گر و چوب است ، در موقع دیدار درود میفرستی بر طرف مقابل و دوست داشتنیت که هر حال و انرژی منفی و بدی از او بدور باشد و در وقت خداحافظی باز برای وی بدورد میگویی که آرزو داری همه ی بدیها از او بدور باشند . ... [مشاهده متن کامل]
اگر ساعتی یا وقت بی وقت سوالی داشتین دکتر مهدی مخلص هر پارسی زبانیست
دُرود یا دو رود ؛ دو ۲ روند یا جریان یا دو رُست یا دو قطبِ مثبت و منفی ، نیک و بد ، انگره مینو و سپند مینو و در کل دو بنیاده ی هستی بخش که در هر چیز و هر کس وجود دارد ( واقعیت ) حاصلِ برخورد و برقراری جریان بین آن دو نیرو ( و - ) را زندگی یا تن دو رُستی میگویند . ... [مشاهده متن کامل]
سلام هرگز به معنی درود نیست . سلان ریشه ی واژه ی تسلیم است . اما درود فرستادن یعنی جریان بین دو قطبِ مثبت و منفی تَنِ آن شخص بر قرار باشد ، همان آرزوی تن دورستی است . مثال ؛ باطری
درود و بدرود - هردو بمعنای تندرستی و تعارف بکار میرود ٫ درود در اوستا دروات druuata , در فارسی میانه درود، هم ریشه با دروا dhruva در سانسکریت.
عزیزان دورود را با درود قاطی نکنید دورود یعنی دو رود ، دوتارود - میانرود - اما درود یعنی بهترین ها برای تو - بادرود ، آرزوی بهترین ها و تحیت برای طرف مقابل است - ئاواخته م سَربَرزیتانَ - آرزویم سربلندی شماست
درود : به معنی درو کردن ؛ درو شدن نیز در شاهنامه امده پشیمانی آنکه نداردت سود که تیغ زمانه سرت را درود
تندرستی و سلامتی این واژه از اساس پارسی هست ولی یه پانترک در بالا چون بغیر از خودش و زبان مغولیش رو نمیتونه ببینه حالا یا به نام خودش مصادره میکنه یا اگر نتونست مانند اجدادش به آتیشش میکشه
دِرَوَد:درو می کند، دور کند
تحیت . . . . . ثنا . . . سلام . . . .
درود یعنی به جای سلام است. و درود به معنای آزادی هست
درود از فعل لاتین "regere" به معنی "put straight" یعنی راست قرار دادن ، قائم قرار دادن و. . . می باشد از این فعل فعل " dirigere" به دست می آید که از دو بخش di یا de به معنی پایین و بخش rigere یا همان regere تشکیل شده که شکل ماضی فعل "directus" می باشد این شکل با ورود به زبان فرانسه به شکل "droite" در آمده و به معنی راست ، درست، مستقیم و. . . می باشد که به شکل "droit"در زبان انگلیسی نیز مشاهده می شود حتی از فعل regere صورت ماضی recht یا rectus به دست می آید که با ورود به آلمانی به شکل recht ( رخت یا رشت ) که در انگلیسی به شکل right و در فارسی به شکل " راست " در آمده است . ... [مشاهده متن کامل]
یعنی کلمات"درود" و " راست" هر دو از فعل لاتین "regere" و از ریشه "reg" سرچشمه گرفته اند . reg ریشه ترکی دارد و از ترکی وارد لاتین شده است. ak = قائم ( مثال :akız =قائم وار akız = aqız = aghız = aaz = as asmak = آویزان کردن ، در حالت قائم آویختن ، ) akarmak = قائم شدن ، راست قرار گرفتن akarık = قائم قرار گرفته ، راست شده akarık = agharık =aarık =arık= rık = rıg=rig =reg regere = قائم قراردادن ، راست قراردادن،
درود اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا این موضوع کم کم زمینه سازِ هرچه پارسی تر شدنِ زبانمان شود.
در ایران باستان زمانی که دو تن به هم میرسیدند بجای واژه سلام که معنای تسلیم میدهد درود میگفتند
یکی از واژه های بختیاری ها هنگام احوال پرسی این است : دِرِستی ؟ ( به معنای دُرُستی ؟ )
دورود یک نوع سلام در ایران بوده؛زمانی که هنوز مردم از زبان عربی استفاده نمی کردند. امروزه کلمه ی ( سلام ) جایگزین کلمه ی درود است اما همچنان ما در زبان فارسی گاهی از این کلمه استفاده می کنیم.
بنظر نمی آید اصل کلمه بما رسیده باشد، متاسقانه فارسی پهلوی دوره ساسانی در بسیاری کلمات دست برده. من واژه دکتر کزازی به دلم نشست تاحدی، drōtآن خط بالای o بچمعنی است نمیدانم. اما اگر لحظه ای به گویش لری حال فکر کنیم و آنرا به گذشته ببریم، ... [مشاهده متن کامل]
دونفر بهم میرسند؛ اولی:دروت خشه؟ ( احوالت خوبه ) یا واژگان دیگری شاید دراصل بجای drod حال بوده، مثل بالا یکی. اما در هیچ صورتی تصور نمیکنم هیچ ربطی به سلام و صلوات داشته باشه. صلوات که قاعدتا بعد اسلام ساخته یا فراگیر شده، سلام هم که هم معنی صلوات است در ایران تا ورود اعراب ردی نداشته گویا. . . اگر کسی دقیق تر اطلاع داره بگه لطقا
درود: دکتر کزازی در مورد واژه ی " درود" می نویسد : ( ( دروددر پهلوی دروت drōt بوده است به معنی تندرستی و بی گزندی. در پارسی چونان واژه ی خوش آمد به هنگام دیدار به کار می رود و ریخت پیشاوندی آن:" بدرود" به هنگام جدایی . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( درود آوریدش خجسته سروش: "کزین بیش مخروش و بازآر هوش" ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 246. )