درو کردن


    cut
    harvest
    mow
    reap

فارسی به انگلیسی

درو کردن و انباشتن
gather

مترادف ها

reap (فعل)
بدست اوردن، جمع اوری کردن، درو کردن

scythe (فعل)
درو کردن، با داس بردن

پیشنهاد کاربران

خیلی جالبه، دروکردن یکی از فن های ورزشی رزمی هست
کشاورز گاهی به کاه نیاز دارد کشت را ( گندم یا جو ) از بیخ از دم گِل میزند ودرو می کند و قل، قل می درود.
وگاهی به کاه نیاز ندارد واز بالا ی ساقه کشت را می درود که سِرَقُم وبیشتر قِل وقُم می گویند پس قل وقم گفته می شود وسپس به قَلع وقَمع گراییده است. اینک یافتیم که فارسی است. قُم را قَمچ هم می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

برداشتان. مثل گندم. مثل برداشتن محصول
reap
( بریدن و ) درو کردن
e. g. farmers were reaping wheat
کشاورزان گندم درو می کردند.
خسودن

بپرس