درماندگی یا Helpless یکی از کلیدی ترین مفاهیمی است که در مدل ذهنی سلیگمن شکل گرفته و سال ها درباره ی آن مطالعه کرده و نوشته است. سلیگمن برای مفهوم درمانده به زندگی پدرش نگاه می کند. کسی که حقوق خوانده ... [مشاهده متن کامل]
بوده و دانشجوی برجسته ای بوده و فکر می کرده قرار است یک جایگاه اجتماعی امن و مطمئن داشته باشد اما با وقوع جنگ جهانی همه معادلات بهم ریخته. مارتین سلیگمن درمانده، توصیف پدر سلیگمن است که حس می کرده همه چیز از اختیار او خارج است و فقط باید بنشیند و نظاره کند تا شاید اتفاق بهتری بیفتد. این مدل تفکر به دو دسته روانشناسی فردی و اجتماعی تقسیم شده و دو تیپ از افراد مخالف و موافق دارد. تیپ اول که می گویند این فقط مدینه فاضله هست پس پوچ و بقیه بی معنا هست و دسته دوم دقیقاً برعکس این جریان فکری را بیان می کنند, اما هیچ کدام به مثبت اندیشی اشاره نمی کنند.
درماندگی:درمانده بودن، درمانده شدن توانایی انجام کاری را از دست دادن
گرفتاری
به تعب افتادن ؛ در رنج واقع شدن. ( یادداشت مؤلف ) .
بی برگی. [ بی ب َ ] ( حامص مرکب ) فقر. احتیاج. مسکنت. بی نوایی. فقیری. درماندگی. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) : رهی خواهی شدن کآن ره دراز است به بی برگی مشو بی برگ و ساز است. نظامی. ... [مشاهده متن کامل]
به بی برگی سخن را راست کردم نه او داد و نه من درخواست کردم. نظامی. بسی دلتنگی و زاری نمودیم بسی خواری و بی برگی بدیدیم. عطار. چونکه با بی برگی غربت بساخت برگ بی برگی بسوی او بتاخت. مولوی. زمستانست و بی برگی بیا ای باد نوروزی بیابانست و تاریکی بیا ای قرص مهتابم. سعدی. اگر عنقا ز بی برگی بمیرد شکار از چنگ گنجشکان نگیرد. سعدی. گر بی برگی بمرگ مالد گوشم آزادی را به بندگی نفروشم. دهخدا.
خنس
دودلی، چراکه گاه درماندگی ازناتوانی درگزینش یکی ازچندیادو راه پدیدمی آید.