درشتی

/doroSti/

    coarseness
    large size
    largeness
    violence
    acerbity
    asperity
    cut
    rough-and-tumble
    lip

فارسی به انگلیسی

درشتی نی
tibia

درشتی کردن
roughhouse, to act or speak harshly

مترادف ها

amplitude (اسم)
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری

acerbity (اسم)
تندی، ترشی، دبشی، درشتی

coarseness (اسم)
درشتی، زبری

پیشنهاد کاربران

عِتاب
فکر میکنم معنی درشتی میشه بزرگی و مخالف درشتی ریزی میشه نمیدونم آخه چیز هایی که در این جا هست ربطی به این نداره.
معنی درشتی : پرخاش
متضاد درشتی : نرمی
لطفا لایک کنید ممنون🥰🥰
عتاب، پرخاش، جور، خشونت، ستم، عنف، تشدد، شدت، صلابت، زمختی، ضخامت، کلفتی، ناهمواری
دَرِشتی در اصطلاح یزدی یعنی بیرون گذاشتی
عتاب

بپرس