lighten (فعل)
کاستن، سبک کردن، روشن کردن، درخشیدن، سبکبار کردن، راحت کردن، مثل برق درخشیدن، تنویر فکر کردن
glory (فعل)
ستودن، بالیدن، درخشیدن، فخر کردن، شادمانی کردن
star (فعل)
درخشیدن، با ستاره زینت کردن، ستاره نمایش و سینما شدن
ray (فعل)
برق زدن، درخشیدن، تشعشع داشتن
shine (فعل)
روشن شدن، براق کردن، تابیدن، درخشیدن، منور کردن، نورافشاندن
sheen (فعل)
درخشیدن
luster (فعل)
برق زدن، درخشیدن، جلوه داشتن
coruscate (فعل)
تابیدن، برق زدن، درخشیدن
glint (فعل)
تابیدن، درخشیدن، تابانیدن، درخشانیدن
glisten (فعل)
برق زدن، درخشیدن، جسته جسته برق زدن، ساطع شدن
glitter (فعل)
تابیدن، برق زدن، درخشیدن، ساطع شدن، براق شدن، تلالو داشتن
glister (فعل)
برق زدن، درخشیدن، ساطع شدن
scintillate (فعل)
برق زدن، درخشیدن، ساطع شدن، جرقه زدن
lamp (فعل)
درخشیدن