interpolation (اسم)الحاق، درجembodiment (اسم)تجسم، تضمین، درج، در برداریintromission (اسم)تصدیق، قبول، ارسال، تو رفتگی، درج
مجازاً، دهان و لبها که دهانه صندوقچه را بیاد می آورد :عجب تر چیست درج دلستانتکه دو رسته کواکب می نماید. عطار.واژه درجمعادل ابجد 207تعداد حروف 3تلفظ dorjنقش دستوری اسمترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَدراج] [قدیمی]مختصات ( دَ رَ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی darjالگوی تکیه Sشمارگان هجا 1منبع لغت نامه دهخدافرهنگ فارسی عمیدسندوگ گوهرها= دُرججعبه کوچک جواهربرقرارکردن - نوشتن - یادداشت کردن/دُرج یعنی صندوقچه جواهراتصندوقچه+ عکس و لینک