در پی

/darpeye/

    after

فارسی به انگلیسی

در پی بهانه
ready

در پی چیزی بودن
meditate, fish, pursue, seek, think

در پی داشتن
entail

در پی کاری بودن
meditate

مترادف ها

after (حرف اضافه)
در صدد، در پی، پشت سر، مابعد، در جستجوی

پیشنهاد کاربران

در پی داشتن یعنی دنباله داشتن، پیامد داشتن ، حاصل داشتن ، نتیجه داشتن
in the aftermath of
درپی
دنبالِ . . . . . . ، به دنبالِ . . . . . . . . .
در پی =به دنبالِ
در جست و جوی ، به دنبال
به دنبال

در پی عدد ۱ ؛ عدد ۲ می اید
در پی قبل از کلمه می اید و قید مکان است و مترادف ان نیز بر اثر ؛به دنبال ؛ بعد از ؛ است
البته ترکیب 《《 بلافاصله در پی》》 یعنی دقیقن بعدیش اما در پی می تواند بعدیش نباشد
مثلا در پی عدد یک عدد ۵۵۵۵ می اید اما بلافاصله نه

بپرس