oxygenate
در معرض باد
blowy, windy
در معرض باد و سرما
bleak
در معرض بادهای شدید
wind-swept
در معرض تماشا
display
در معرض تماشا قرار دادن
exhibit
در معرض چیزی قرار دادن
threaten
در معرض حادثه
accident-prone
در معرض حرارت زیاد قرار دادن
roast
در معرض حمله سگ قرار دادن
bait
در معرض خطر
sitting target, sitting duck
exposed to danger, at stake
exposed to danger, at stake
در معرض خطر قرار دادن
menace
در معرض خورشید قرار دادن
sun
در معرض دید
plain
در معرض دید قرار دادن
expose
در معرض دید قرار گیری
exposure
در معرض سوء ظن قرار دادن
compromise
در معرض عوامل طبیعی
wild
در معرض فروش
stock
در معرض فروش گذاشتن
market, offer