در راه


    imminent

فارسی به انگلیسی

در راه اهن کار کردن
railroad

در راه با من تصادف کرد
he happened to meet me on the way.

در راه خدا ذبح کردن
sacrifice

مترادف ها

toward (حرف اضافه)
روی، درباره، بسوی، بطرف، برای، نسبت به، در راه، نزدیک به

پیشنهاد کاربران

بپرس