در حدود

/darhodude/

    about
    almost
    close
    within
    round
    toward
    in the neighbourhood(or region) of
    within the limits of

فارسی به انگلیسی

در حدود 21 ماه ژوئن
midsummer

در حدود امکان
wihin possible limits

در حدود ان تعداد
thereabouts

در حدود ان میزان
thereabouts

در حدود ان وقت
thereabouts

مترادف ها

well-nigh (قید)
در حدود، تقریبا، قریبا

within (حرف اضافه)
توی، در حدود، در مدت، در ظرف

about (حرف اضافه)
در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دور

circa (حرف اضافه)
در حدود، در اطراف

پیشنهاد کاربران

نزدیک به . . .
We have to leave in five minutes or so.
I stopped reading after thirty or so pages.
۱. در چارچوب
۲. تقریبا
در حدودِ=دارای حریمِ
بجای واژه در حدود از واژه پارسی درخورد بهره ببریم