تاب اوردن، بردن، مربوط بودن، حمل کردن، داشتن، زاییدن، تحمل کردن، متحمل شدن، در برداشتن، میوه دادن
جور بودن، تحمل کردن، در برداشتن، حامل بودن
موجب شدن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، مستلزم بودن، حمل کردن بر، حبس یا وقف کردن
در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن
باز داشتن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، دارا بودن، محتوی بودن، محدود نگاهداشتن
در برداشتن، مجسم کردن، متضمن بودن، جسم دادن
در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن
شمردن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، عبارت بودن از، قرار دادن، به حساب اوردن
در برداشتن، متضمن بودن، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن
پوشاندن، در برداشتن، پیچیدن، در بر گرفتن