در برابر

/darbarAbare/

    against
    versus
    vis-à-vis
    beside
    from
    vis--vis
    to
    in front of
    before

فارسی به انگلیسی

در برابر تغییرات جوی مقاوم کردن
weatherproof

در برابر کسی ایستادگی کردن
to resist or withstand someone

مترادف ها

to (حرف اضافه)
در، نزد، طرف، بر حسب، در برابر، به، بسوی، پیش، بطرف، برای، سوی، تا نسبت به، روبطرف

unto (حرف اضافه)
در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف

against (حرف اضافه)
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی

versus (حرف اضافه)
در برابر، در مقابل، برضد

for (حرف اضافه)
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از

پیشنهاد کاربران

در برابر: در معانی زیر بکار می رود
1 - روبروی، در برابر آیینه ایستاد یعنی روبروی آیینه ایستاد.
2 - در عوض، به جای، در برابر کار انجام گرفته یعنی در درعوض و به جای کار انجام گرفته.
3 - به نسبت، همه در برابر قانون مساوی هستند یعنی همه به نسبت قانون مساوی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

کلمات از قبیل، در قبال، در مواجه با، در مقابل، در ارتباط با می تواند برحسب استعمال مترادف در برابر باشد

در مقابل
در قبال. . . . .
بجای

بپرس