در اغوش گرفتن


    embrace
    hug
    nestle
    clinch
    enfold
    squeeze
    to embrace

فارسی به انگلیسی

در اغوش گرفتن با مهربانی
cuddle

در اغوش گرفتن به طور گهواره وار
cradle

در اغوش گرفتن به محکمی
clasp

در اغوش گرفتن و بوسیدن
caress, pet

مترادف ها

embrace (فعل)
پذیرفتن، در اغوش گرفتن، شامل بودن، بغل کردن، در بر گرفتن

clasp (فعل)
بستن، در اغوش گرفتن

entwine (فعل)
بافتن، در اغوش گرفتن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن

entwist (فعل)
بافتن، در اغوش گرفتن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن

hug (فعل)
محکم گرفتن، در اغوش گرفتن، بغل کردن

cuddle (فعل)
نوازش کردن، در اغوش گرفتن، در بستر راحت غنودن

embosom (فعل)
در اغوش گرفتن، بغل کردن، عزیز داشتن

enclasp (فعل)
در اغوش گرفتن، در بر گرفتن، بچنگ آوردن

enfold (فعل)
در اغوش گرفتن، در لفافه پیچیدن، پیچیدن، در بر گرفتن، با لفافه پوشاندن

enclose (فعل)
در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن

پیشنهاد کاربران

در آغوش گرفتن ؛ به آغوش کشیدن. در میان دو دست فراهم آورده ، بخود دوسانیدن کسی یا چیزی را.
اندر بر کشیدن ؛در بر کشیدن. در آغوش گرفتن. اندر بر گرفتن.
بغلگیری. [ ب َ غ َ ] ( اِ مرکب ) نام داو از کشتی. ( غیاث ) . || ( حامص مرکب ) معانقه و یکدیگر را در بغل گرفتن. ( آنندراج ) :
ببین گرمی باده ناب را
بغلیگری آتش و آب را.
ظهوری ( از آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

باز عهد آمد بغلگیری مینا می کنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم.
کلیم ( از آنندراج ) .

در آغوش کشیدن
bill and coo
بوسیدن و ( با مهربانی و ملایمت ) در آغوش گرفتن
lovers were billing and cooing on the bench
عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.
caress
در آغوش گرفتن و بوسیدن
در آغوش کشیدن

بپرس