دخل

/daxl/

    connection
    concern
    earning
    drawing
    haul
    receipt
    till

فارسی به انگلیسی

دخل پول
till, money-drawer

دخل داشتن به
concern

دخل سینما
gate

دخل و خرج
income and expenditure, receipts and expenses

دخل کردن
to earn

دخل کسی را اوردن
cream
to serve one out, to settle his hash, to ruin him

مترادف ها

income (اسم)
جریان، ورودیه، درامد، عایدات، عایدی، دخل، وارد شونده، جدید الورود

earnings (اسم)
درامد، عایدات، عایدی، دخل، مداخل

pertinence (اسم)
شایستگی، وابستگی، اقتضاء، دخل

pertinency (اسم)
شایستگی، وابستگی، اقتضاء، دخل

پیشنهاد کاربران

دَخل:
١. [دربرابرِ هزینه] درآمد، سود، بهرە
۲. ( در مغازه ) سندوقِ پول
٣. ( نامِ بُنواژه ) [کهنه] درآمدن
۴. پادرمیانی، میانجیگری
۵. پیوند؛ وابستگی
دخل داشتن به کسی یعنی ربط داشتن و مربوط داشتن به کسی و به زبان راحت تر یعنی به تو چه
درون مایه
هم ریشه واژه دخل و هم خرج ایرانی است و شاید از این واژه های ایرانی ، واژه های داخل و خروج و دخالت و . . . نیز ساخته شده باشند :
واژه آج به معنای دندان دندانه شیار است ولی در نقش پسوند معنای آوردن جمع کردن و گردآوردن میدهد همانطور که در واژگان سنسکریت سَراج=مجموعه زینتهای روی سر - تاج گل - تاج، سِراج=چند سری series و هماج=مجموعه - گردهم آمدن و سناج=پُرسن و سال - مسن - سنه مند - کهن - باستانی به کار رفته است.
...
[مشاهده متن کامل]


پهناج=پهنا از چند سو - مساحت
وراج=پُر ور - ( ور=سخن )
مزاج= سرشت - ( مزessence=medha मेध ) همخانواده با مزه ( مز ه )
تاراج= دور برده شده - ( تاراندن=دورکردن )
حراج= گردآوری برای خریدن - ( هریدن=خریدن مانند خانه - هانه و خشک - هشک )
خراج= مجموعه مالیات - ( خر=tax ) - خر ریشه واژه خرج است و رپتی به خروج و خارج ندارد. خرج در گفتار امروزی به مانای تحمیل=شارژ به کار میرود مانند خرج فشنگ=باروت فشنگ ، به خرج اش نرفت=زیرباراش نرفت، خرج زندگی=شارژ زندگی، ولخرجی= ریخت و پاش پول

داخل شد
درآمد
مداخل
داخل شد، داخل شدن، رفتن ،

بپرس