دانشور

/dAneSvar/

    learned
    scholar

مترادف ها

scholar (اسم)
عضو فرهنگستان، محقق، ادیب، دانشمند، خردمند، دانشور، پژوهشگر، دانش پژوه، اهل تتبع، شاگرد ممتاز

master (اسم)
استاد، مدیر، چیره دست، پیر، رئیس، ارباب، سرور، سید، سرامد، کارفرما، صاحب، دانشور

پیشنهاد کاربران

دانیش ( حرف بزن ) ، دانیشما ( حرف نزن ) ، دانیشماق ( حرف زدن ) ، دانیشمان، دانیشور ( دانشور ) ، دانیشمند. . . . . اینها همه از تورکی دانیش گرفته شده است.
دانشی مرد. [ ن ِ م َ ] ( اِ مرکب ) دانا مرد. مرد عالم. مردی از اهل علم. مردی دانشور :
دگر آنکه دارد بیزدان سپاس
بود دانشی مرد نیکی شناس.
فردوسی.
ایا دانشی مرد بسیارهوش
همه جامه آزمندی مپوش.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
سخن سنج و دینار گنجی مسنج
که بر دانشی مرد خوارست گنج.
فردوسی.
اگر دانشی مرد راند سخن
تو بشنو که دانش نگردد کهن.
فردوسی.

کشاورز
کشاورز . دان نشو ور. دانه را در داخل دان کدر خاک ایجاد می کنند و دانه را برای نشو و رویش داخل دان می اندازند و آنرا ور میکنند یعنی شخم نزنند و در هم میکنند. به دانستن علم کاشت و داشت و برداشت میگویند دانشور
...
[مشاهده متن کامل]
بودن . اطلاعاتی که در دانه و تخم وجود دارد . اطلاعات درون دانه با خاک و آب و نور خورشید باز میشود درخت سیب گلابی یا گندم و برنج لوبیا هندوانه میشود . پس هر دانه و تخم . مانند سی دی . هادی دانستن و علم پنهان هر دانه و تخم است . دانه رشد که میکند میشود دانا و کشاورزان دانشوران و دانشمند علوم کشاورزی هستند

دانشور دانشمندیست که پژوهشگر و کاوشگر باشد
دانشمند انباره دانش است
دانشور پروسسکننده دانش است و اوست که دانشهای نوین را میاورد

بپرس