دانش دو گونه است.
۱_دانشهای کهن.
۲_دانشهای نوین.
دانش های کهن دانشهایی هستند که از گذشته بوده اند وهستند ویا بوده و اکنون میباشند وتاریخ نمودار و پیدایش آنها دست نیست.
دانش های نوین دانشهایی میباشند که به روند نمودار یافته ورو نمایی شده اند و دانشوران فراز و فرود وروند آنها را در تاریخ دانشوری دیده اند ویاشنیده اند ویا خوانده اند .
... [مشاهده متن کامل] دانش: آنچه را می دانیم و می یابیم.
فرزانش :آنچه را فراتر از دانش می دانیم و می یابیم.
۱_دانش شناختی.
۲_ دانش شناسی.
سخن باید" دانشورانه" باشد ونه "نادانشورانه".
از لحاظ لغوی دانش اسم مصدر است و بن مضارع آن �دان� است ( اسم مصدر حاصل مصدر است و بنابراین در فارسی دانش چیزی است که حاصل دانستن است ) اما در اصطلاح ابتدا باید بین دانش ( Knowledge ) و علم ( Science ) تفاوت قائل شد.
دانستن .
داشتن.
دانش.
دانش از مصدر دانیشماک ترکی به معنای مشورت دادن گرفته شده است. ممکنه بگید این همه شعر هست که دانش رو اون بکار رفته. دوستان کلمه دانش رو در تمام شعرها ویرایش و جایگزین کردن. مثلا همین شعر فردوسی که میگه
... [مشاهده متن کامل] ز دانش دل پیر برنا بود اصلش اینجوریه ز بستوه دل پیر کانا بود. معادل کلمه دانش در فارسی بستوه هست. همچینین کلمه دانیشمان یعنی مشاور که ترکی هست و به صورت دانشمند بکارگیری شده است.
دانش ( knowledge ) : آگاهی ها، روش ها و اصولی درست ( پردازش شده ) ، ژرف، سازمان یافته و ارزشمند ( کاربردی ) که از راه دیدن، مطالعه، فرا گرفته از دیگران، آروین ( تجربه ) ، مقایسه ی دستاوردهای دو یا چند چیز مشابه و آزمون به دست آمده و می توانند با مهارت ها یکی شوند.
... [مشاهده متن کامل]
( https://www. cnrtl. fr. ) ( Petit Robert. 1990 )
( le Grand dictionnaire terminologique ) ( OLF ) .
واژه دانش
معادل ابجد 355
تعداد حروف 4
تلفظ dāneš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، اسم مصدر ) [پهلوی: dānišn]
مختصات ( نِ ) [ په . ] ( اِمص . )
آواشناسی dAneS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
دانش به سنگسری دانا ( dana ) آگاه ( agah ) بینا ( blns )
زه رنج گیر دانش را
زه دانش گیر گنج را
دانش چراغ است بی چراغ ره مگیر
ره خطیر است بی چراغ ره مگیر
در شب ظلمت بی چراغ ره میخانه مگیر
زه دانش توانگری گیر
زه دانش سروری گیر
واژه �هودانئوش� در گاتاهان زرتشت به معنای خردمند است
طرز نوشتن دانشی باحروف لاتین
اندیشه، بینش، حکمت، خرد، دانایی، شناخت، علم، فرهنگ، فضل، معرفت
دانش: در پهلوی دانشن dānišn بوده است.
( ( ترا دانش ِدین رهاند درست؛
در ِ رستگاری ببایدْت جُست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )
آقای دانش نمی خواستم برایتان غلط املائی بگیرم اما مجبور شدم.
تجذیه اشتباه است ؛ تجزیه صحیح است.
دانش ، بینش درون ، بیننده ذهن ، یکتا پرستی ، علمی از ماورائ الطبیعه ، مرتبط با هستی .
دانش یعنی بیننده ذهن و سیرت و صورت و تجذیه و تحلیل بد و خوب در هر کلام ، پیشگو، پیش بینی شده از قبل،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)