دان

/dAn/

    birdseed
    bait
    decoy

فارسی به انگلیسی

دان پاشی
decoying, allurement

دان دان زده
grainy

دان ژوان
don juan

دان کیشوت
don quixote

مترادف ها

grain (اسم)
ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، غله، چنگال، رنگ، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم

پیشنهاد کاربران

دان ( عبری:דָּן به معنی «داور» ) پنجمین پسران یعقوب بود که بلهه برای او زایید. دان یک پسر به نام حوشیم داشت. یعقوب در مورد دان چنین پیشگویی کرد: «دان قوم خود را داوری خواهد کرد، چون یکی از اسباط اسرائیل،
...
[مشاهده متن کامل]
دان ماری خواهد بود به سر راه؛ و افعی بر کنار راه که پاشنه اسب را بگزد تا سوارش از عقب افتد. » موسی به دان به عنوان شیربچه ای که از باشان می پرد اشاره کرده است.

داندان
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/دان
دان، به معنی هستی ، وجود، افرینش، خلقت ،
همه چیز که به جهان هستی وزمان وافتاب وشبانه روزاشاره مشودرا، دان، میگوییم کلمه اصیل ترکی
گون اورتا، دان،
اخشام، دان،
گیچن ایلر، دان،
خان، دان
ماتورکهاهرلحظه به یادخداییم وهمه درتانری دان می دان یم
درترکی ( دان ) به معنی ( هستی ) وجود
درساعت. شبانه روز. هفته. ماه. سال. . استفاده میشود
چیزی که درهستی خلقت اتفاق میفتددرترکی باکلمه دان
پی به خلقت میبرید
گون اورتا. دان
اخشام. دان
گیچن گونلر. دان
اورتا. دان
دان بعضی اوقات به عنوان پسوند به کار می رود
مانند گلدان یا نمک دان و غیره
در این صورت دان به معنی نگهدارنده است .
و چه زیبا فرموده اند که در ناملایمات
دل را به دلدان بده
به برنجی که کامل نپخته هم می گویند. کلمه" دون " متداولتر است.
مترادف انگلیسی آن undercooked می شود.
The rice seems undercooked
به نظر میاد برنجش دون هست ( خوب نپخته ) .
دان از دانستن آمده و دانستن یعنی نهادینه شده ( فهمیدن امروزی ) یا جای گرفته در پسوندها
ریشه یابی دان
این را بدان = این را در خودت قرار بده ( کنایه از فهمیدن یا پذیرفتن )
گل دان = آنچه که گل را در خود نهایدنه میکند = جای می دهد
...
[مشاهده متن کامل]

دانه = چیزی که باید نهادینه شود یا جایگذاری شود
دون = ( کوچک یا پست ) = کنایه از دانه که کوچک است و به کوچکی چیز یا کسی گفته می شود

برنج نیم پخته
کسی که گفته دان در ترکی به معنی صبح زود، باید بگم اگر به این معنی در ترکی بکار میرود ان را از انگلیسی گرفته اند و اصلش واژه dawn به معنی سپیده دم است که از واژه day گرفته شده است.
لطفا پیش از نوشتن یک تحقیق درباره ریشه واژه ها کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

ولی دان فارسی است با دو معنی یکی دانه و دیگری بعنوان پسوند و اگر بعنوان پسوند در ترکی به کار میرود از پارسی گرفته اند.
این ترکی بسیاری از واژه ها و پسوندها و وندهایش را از فارسی و پارسی گرفته است و امروزه میخواهند واقعیت را وارونه جلوه دهند.
در اصل ترکی زبانی بدوی بوده که بسیاری از واژگان و ساختارهایش را از زبانهای ایرانی به ویژه انهایی که کمتر با عربی مخلوط و امیخته و الوده شده اند مانند آذری گرفته است. زیرا نواحی مانند آذربایجان و آناتولی کمتر تحت تاثیر عربی قرار گرفته بودند و در پانصد ششصد سال اخیر و پس از یورش های مغول و ترکان به ان نواحی این زبان بین مردم آذربایجان و اناتولیشایع شد و بخش بزرگش بخاطر سیاست های حکومتی بوده و هست وگرنه زبانی نیست که در برابر فارسی حرفی برای گفتن داشته باشد زیرا بخش عظیمی از این زبان وام گرفته شده و زاییده از فارسی و میتوان ان را نوعی فرزند زبان فارسی دانست.

دهخدا انچنان به واژگان عربی و مغولی سرگرم بوده که دگر به پارسی نمیرسیده -
دان =دانش
نوروزنامه گوید
شها بجشن فروردین بماه فروردین آزادی گزین بر دان و دین کیان، سروش آورد ترا دانایی و بینایی بکاردانی
...
[مشاهده متن کامل]

دودیگر - دان برابر نوبت - بهر - چون دون چاشت دون پسین - دامداران در بهار چند خانه باهم میشوند هر دو هفته دون خانه یک کس است و همه شیر دوشیده خود را به ان انباز میدهند و کیله میپیمایند تا باز دون به کسی دیگر برسد
این واژه همان دانگ است و یک دانگ یک بخش است و این نیست که تنها شش دانگ باشد میتوان یک چیز هزار دانگ باشد و بیشتر - در پاره ای چیزهای کهن شش دانگ یک درست بوده و میتوان برای یک درست را صدهزار دانگ بخش کرد
سدیگر = دان - دون - تان - تون جای هرچیز است
دوست سمنانی - زبان سمنانی ها بسیار کهن وسره است همین بس که ده را دس میگویند واین با سنسکریت یکی است - مردم استان فارسن نیز درسروده های خود جای گل، ول میگویند جانشینی گ - و بهم در پارسی شیوه کهن بوده وبسیار رواج داشته درزبانهای اروپایی نیز گرگ را ولو =ولف میگویند در نوشته های پارسی نیز گیو را ویو گویند باری درسروده های پارسی میگویند ولم دسمال به سر بسته دوباره/نمیدونم که از بهر چکاره/ولم تا تو نیایی ما نخندوم / ولم سیصد کنیزَ نون میداد/ ول قالیچه بافم دست مریزاد -
گل نیز نخست ورد بوده -

● دان پسوند ( از ) و ( به ) در ترکی هست
اوردان ( از اونجا ) ، بوردان ( از اینجا ) ، یالاندان ( به دروغ )
آیدان ( از ماه )
●در فارسی دان پسوند مکان هست ، نمکدان ، گلدان ، سنگدان
همچنین در ترکی اوردان بودان سندن مندن و. . .
دان پسوند هست معنی از دارد
دان ( انکار کن ) :در زبان ترکی حالت امری از فعل دانماق ( انکار کردن ) می باشد
دان ( Down ) :[ اصطلاح توییتر]دان به فارسی یعنی پایین. این اصطلاح بیشتر برای سایت ها، آن هم زمانی استفاده می شود که بنا به هر دلیلی سایتشان به مشکل برخورده باشد و باز نشود.
دان ( Download ) :[ اصطلاح توییتر]دان کوتاه شدۀ کلمۀ دانلود است. این کلمه هنگام دریافت فایل از اینترنت استفاده می شود.
دان ( Done ) :[ اصطلاح توییتر]دان درواقع به فارسی نوشته شدۀ کلمۀ انگلیسیdone است، به معنی انجام شده.
دان در زبان ترکی به معنی صبح زود ، صبح الطلوع است . به ستاره ی صبح دان اولدوزی گفته می شود .
دان اولدوزی ایسته ر چیخا گؤز یالواری چیخما / او چیخماسادا اولدوزومون یوخدی چیخاری
ستاره ی صبح قصد طلوع دارد چشم عاشق من التماس می کند که کمی درنگ کند / البته اگر ( ستاره صبح ) طلوع هم نکند ، گویی معشوق من تصمیمی برای بیرون آمدن ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

( کلیات ترکی شهریار ، بهجت آباد خاطره سی )

دان واژه ای کهن است که کاربرد پسوندی دارد . ما در سمنان به چینه دان مرغ می گوییم
چیکِندُن پیشنهاد می کنم به جای گلستان نیز
وِلِندُن به کار ببریم وِلَه در سمنانی یعنی گل لذا محلی که گل زیادی دارد می شود ولندن
گلدان ترکیبی نیمه کهن و جدید است ولی کلمه ولندن کاملا سمنانی و قدیمی ست
دان در پسوند بعنوان ظرف است
مثل سرمه دان قلم دان شیردان
انفیه دان تیر دان . . . . . . . .
با تلفظ دون. خاندان در گویش کازرونی. مانند: چیش و همچیشی ا قوم و دون و خویش هم نکنیم ( پزشکیان ) ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس