دام

/dAm/

    lure
    net
    noose
    pit
    pitfall
    snare
    toils
    trap
    web
    bait
    domesticated or herbivorous animals
    gin
    livestock
    domesticated animals
    may ... last

فارسی به انگلیسی

دام انداز
decoy

دام اور
decoy

دام اورد
netting

دام بلا
snare

دام بی صاحب
maverick

دام پرور
animal husbandman, stockbreeder, stockman, farmer, animal husbandman

دام چران
cowherd

دام خوراک
feed, forage

دام مرگ
deathtrap

دام ها
cattle

دام های شیری
dairy cattle

دام های گرداوری شده
drive

مترادف ها

net (اسم)
دام، عمده، تار عنکبوت، تور، شبکه، توری، تور ماهیگیری و امثال ان

toil (اسم)
مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله

ambush (اسم)
کمین، دام، کینگاه، مخفیگاه سربازان برای حمله، سربازانی که درکمین نشسته اند

trap (اسم)
دام، اسباب، نیرنگ، گیر، دریچه، تله، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله

snare (اسم)
دام، بند، تله، کمند

pitfall (اسم)
دام، تله، گودال سرپوشیده

decoy (اسم)
دام، تله، وسیله تطمیع

hook (اسم)
ضربه، دام، قلاب، چنگک، تله، چنگک بزرگ، منقار نوک برگشته، منقار عقابی

noose (اسم)
دام، بند، تله، کمند

quicksand (اسم)
دام، تله، ریگ روان، ماسه متحرک

grin (اسم)
دام، خنده، پوزخند، نیش وا کردن، دام افکنی، خنده نیشی، دندان نمایی

springe (اسم)
دام، کمند

پیشنهاد کاربران

فخ
این واژه با tame ( اهلی و رام ) در انگلیسی باید همریشه باشد
دام ( شکار ) ( تله ) ، ابزاری که با آن جانوران را اسیر می کنند
دام ( جانور ) ، جانورانی مانند گاو، گوسفند، بز و جانوران مشابه من
دام ماهیگیری
دام ( گروه موسیقی )
دام ( بازی )
دی اُ ام
داَم
دام ( چهارپایان سودمند ) : سنسکریت: dam ( رام بودن ) ؛ پهلوی و مانوی: dAm با همان معنی سنسکریت.
بند و دام
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
هر چهار پایی دام نیست. حیوانات اهلی دام محسوب نمی سوند. دام حیوان تولید کننده است. دام حیوانی است که اولا نگهداری می شود دوما از محصولات آن استفاده می شود. اگر غیر این هر لغت نامه ای نوشته غلط است
#دام
از ریشه آریایی و ایران باستان *d�mas است. به چم کده و خانه و دیرینگی بیش از ۵ هزار سال دارد.
این واژه حدود ۳۵۰۰ سال پیش و در زبان اوستایی به ریخت *d�m در آمده است.
این واژه در طول تاریخ ایران همواره به چم ( معنی ) خاک؛ پی؛ خانه بوده است
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان سانسکریت به ریختSanskrit:�दम� ( d�ma ) به چم خانه در آمده است. و از راه زبان های هندی باستان به زبان های ترکی و مغولی راه یافته است.
این واژه وارد زبان لاتین شده و به ریخت. domus در آمده است.
از آنجایی که ایرانیان پدید آورنده خانه های گنبدی در جهان هستند اروپاییان به گنبد dome می گویند که همان دام پارسی و ایرانی به چم خانه است
این واژه در همگی زبان های اروپایی به چم گنبد است. از ریشه پارسی آن
همچنین در بیشتر زبان های اورپایی به کلیساهای جامعه چون گنبد های بزرگ دارند dom می گویند
Italian:�duomo کلیسای جامع
French:�d�meکلیسای جامع
Portuguese:�domo. گنبد
Swedish:�dom� ( “dome” ) داور
German:�Dom� ( “cathedral” ) کلیسای جامع و دام
امروز این واژه در زبان پارسی به ریخت کد در آمده است و در واژگان دهکده و کد بانو و کدخدا دیده می شود
@iranaryan

تله و گرفتار کننده که عموما اسبابی دارد مثلا صیاد دانه می گذارد پرنده می آید و او را تور می کند یا ماهیگیر به سر قلاب خود غذا وصل می کند گاهی اوقات بعضی افراد با سخنان دروغ خود و سخنان به ظاهر خوب خود انسان را فریب می دهند
هنر بس بزرگی است ( ب ) را ( د ) کردن. نکشیمون خخخخ
بام واژه ای پارسی که در واژگان بام/پشت بام/بامداد/بامشاد و. . . بکار می رود.
دام خانه یک طبقه متوسط و سقف خانه در زبان ترکی
دام ( Dam ) در زبان ترکی به معنی پشت بام و همچنین به معنی خانه است
دام ( Dam ) در زبان روسی به معنی خانه است
ریشه ی واژه ی دام ✅
شکل چندم از داغ هستند در لهجه ی شبستر داو و ترکی قبچاق تاو گویند
از تبدیل داو به داب آمده است و به سپس از تبدیل ب به م دام شده است.
در دیوان لغات ترک دام به معنی دیوار است که نشانگر آن است که دووار شکل پسوند گرفته ی دام است به صورت دیو وارد فارسی شده است در ترکی به دیو دئو گویند. ♦️
...
[مشاهده متن کامل]

به معنی بلندی و سفتی بیشتر معنی شده است مانع و یا تله هم معنی شده است که در ترکی باستان دام به معنی تله بوده است به همین صورت وارد فارسی شده است از مشابهات آن دمیر به معنی آهن و دمله مک و داغ به معنی پر حرارت آمده است و مشتق دیگر تب هم بوده است. ♦️
از تفسیر بام میتوان واژه ی مشابه تاوان به معنی سقف را بیان کرد.
از مصدر کوبیدن و زدن و برخوردن کردن به دو صورت قالین اینجه ی تاخماق و دگمک مشتق شده اند. ♦️
آذری زبان نیست . یکی از لهجه های ترکی هست

بند، تله، کمند، تور، جال، نژنگ، چهارپا، دواب، ستور
دام:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " دام" می نویسد : ( ( دام در پهلوی با همین ریخت به معنی جانور رام و اهلی بکار می رفته است . "دام " در پهلوی معنای فراگیر نیز دارد و به معنی آفریده و آفرینش است. ) )
( ( پذیرندهٔ هوش و رای و خرد؛
...
[مشاهده متن کامل]

مر او را دد و دام فرمان برد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )

در زبان آذری به یک خانه در بسته دام گفته می شود . و گاهی به پشت بام خانه هم دام یا دام اوستی می گویند .
کمند
یله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس