rejecter (اسم)دافع، دستگاه دفع پارازیتrepeller (اسم)دافعrejector (اسم)دافع، دستگاه دفع پارازیتrepulsive (صفت)زننده، دافع، متنفر کننده، تنفر اورrepellent (صفت)زننده، مانع، دافع، بیزار کنندهexpellant (صفت)مسهل، دافع، خارج کنندهexpellent (صفت)مسهل، دافع، خارج کنندهforbidding (صفت)زننده، ترسناک، شوم، نفرت انگیز، عبوس، ناخوانده، مهیب، نامطبوع، دافع، بد قیافه، نهی کنندهloathsome (صفت)منفور، زننده، نفرت انگیز، بی میل، دافع، بی رغبت کننده، بدصفت، نفرت اورejaculatory (صفت)دافع، بیرون اندازندهpropulsive (صفت)دافع، بیرون ریزنده
پس وازنکلهجه و گویش تهرانیدافعرانِش گر ، برون ریزدر پارسی " رانا ، سپوزک " ، نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو . رانای بدی = دافع شراین واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:وَماک ( وَم = دفع، سنسکریت + پسوند فاعلی اک ) پراسار ( پراس = دفع، سنسکریت + پسوند فاعلی ار ) ویاژاک ( ویاژ= دفع از سنسکریت: ویاس + پسوند فاعلی اک ) ... [مشاهده متن کامل] پیهاک ( پیها از سنسکریت: ویها= دفع + پسوند فاعلی اک ) اوژیسار ( اوژیس از سنسکریت: اوچیس= دفع + پسوند فاعلی ار )+ عکس و لینک