دافع

/dAfe~/

    repulsive
    counteracting
    expelling
    repellent
    curing

فارسی به انگلیسی

دافع اب
water-repellent

دافع رطوبت
waterproof, impermeable

مترادف ها

rejecter (اسم)
دافع، دستگاه دفع پارازیت

repeller (اسم)
دافع

rejector (اسم)
دافع، دستگاه دفع پارازیت

repulsive (صفت)
زننده، دافع، متنفر کننده، تنفر اور

repellent (صفت)
زننده، مانع، دافع، بیزار کننده

expellant (صفت)
مسهل، دافع، خارج کننده

expellent (صفت)
مسهل، دافع، خارج کننده

forbidding (صفت)
زننده، ترسناک، شوم، نفرت انگیز، عبوس، ناخوانده، مهیب، نامطبوع، دافع، بد قیافه، نهی کننده

loathsome (صفت)
منفور، زننده، نفرت انگیز، بی میل، دافع، بی رغبت کننده، بدصفت، نفرت اور

ejaculatory (صفت)
دافع، بیرون اندازنده

propulsive (صفت)
دافع، بیرون ریزنده

پیشنهاد کاربران

پس وازنک
لهجه و گویش تهرانی
دافع
رانِش گر ، برون ریز
در پارسی " رانا ، سپوزک " ، نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
رانای بدی = دافع شر

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وَماک ( وَم = دفع، سنسکریت + پسوند فاعلی اک )
پراسار ( پراس = دفع، سنسکریت + پسوند فاعلی ار )
ویاژاک ( ویاژ= دفع از سنسکریت: ویاس + پسوند فاعلی اک )
...
[مشاهده متن کامل]

پیهاک ( پیها از سنسکریت: ویها= دفع + پسوند فاعلی اک )
اوژیسار ( اوژیس از سنسکریت: اوچیس= دفع + پسوند فاعلی ار )

بپرس