داغی

/dAqi/

    heat
    hotness

مترادف ها

torridity (اسم)
سوزانی، داغی

stew (اسم)
نگرانی، گرمی، تاس کباب، داغی

torridness (اسم)
داغی

پیشنهاد کاربران

دولتی
و بپوشنگ تعبیه فرمود : سلطان در قلب و سپاه سالار علی در میمنه و حاجب بزرگ سباشی در میسره و پیری آخور سالار با بگتگین آبدار [بر ساقه ] و سنقر و بوبکر حاجب با جمله کرد و عرب و پانصد خیلتاش بر مقدّمه. و ارتگین حاجب سرای را خلعتی فرمود فاخر، و آخور سالار را کلاه دو شاخ و کمر داد و خلیفت حاجب بگتغدی کرد تا آنچه باید فرمود از مثال وی غلامان سرایی را میفرماید. و بسیار هندو بود چه سوار داغی و چه پیاده با سالاران نامدار، پراگنده کرده بر قلب و میمنه و میسره و ساقه، و همچنان پیادگان درگاهی ، بیشتر بر جمّازگان. و پنجاه پیل از گزیده تر پیلان درین لشکر بود.
...
[مشاهده متن کامل]

ابوالفضل بیهقی � تاریخ بیهقی � مجلد نهم �
بخش ۲۷ - رفتن امیر سوی پوشنگ

قطعات کهنه و خراب شده یا آسیب دیده هر
دستگاهی
داغی[ اصطلاح کفاشی]: با استفاده از حروف برجسته فلزی داغ شده روی چرم فشار وارد می کنند و حروف یا تصویر روی چرم حک می شود.

بپرس