داس ؛ این کلیدواژه که به عنوان یک اسم برای یک ابزار جهت درو کردن و دریده شدن گندم و جو از ریشه، در کشاورزی رایج می باشد دارای یک مفهوم بسیار زیبا و حکیمانه ای به صورت پنهان و نهفته در صندوقچه این کلمه می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها و عینیت آوای دو مصوت ( آ ) و ( او ) که دو حالت از هم باز شدن لب ها و به هم دوز شدن لب ها را ایجاد می کند، دو کلمه ی داز و دوز به معنی از هم جدا کردن و به هم رساندن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُؤَیِّد این مطلب و عینیت آن با عالم واقع در ابزاری به نام داس در کشاورزی که باعث جدا شدن ساقه از ریشه می شود قابل مشاهده است. یعنی از طریق قانون مصوت ها کلمه ی دوستی به معنی به هم دوز شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
درک بهتر این تحلیل مرتبط با مطلب تبیین شده در خصوص کلمه ی دست ؛
دست ؛ این کلیدواژه ی حکیمانه از اون دست کلماتی است که پیشوند بسیاری از کلمات دیگر است.
و در ابعاد و زوایای مختلف معنا و مفهوم ایجاد می کند و دارای کاربری های مختلف در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی دوست عبارتند از ؛
( دست دوست است تِست تُست تِز داس داز دوز دیز دیزاین اندازه دیزی دزد )
از یک زاویه معنا و مفهوم اصلی ساختمان کلمه ی دست از است و هست و هستی آفرینی شکل گرفته است.
در واقع دست به عنوان عضوی از اعضای بدن نمادی از هستی آفرینی و خلاقیت و درک نمودن و فهمیدن و طرح و نقشه می باشد که هر تِز و طرحی را می توان با این عضو به منسه ی ظهور رساند و خلق کرد.
برای اینکه معنا و مفهوم این کلمه را از صندوقچه ی این کلمه بیرون بکشیم افزونه ی حرف ( د ) در ابتدای این کلمه از زاویه ی قانون و قواعد ایجاد کلمات و نزدیکی محل صدور آوای بعضی از حروف به همدیگر از ابزارهای کلامی قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد.
یعنی دَست عضوی از اعضای بدن برای گرفتن چیزی است که برای تِست کردن برای تُست شدن یعنی پخته شدن و فهمیدن برای دیزاین کردن و دیز کردن دارای کاربرد می باشد.
یعنی در فلسفه ی دوستی و رفاقت و دوست داشتن بر مبنای تِست شدن و تِست کردن است که دوستی و دوست شدن ایجاد می گردد.
این مطلب همیشه در سخنان عرفای ما هست که اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد و ببیند او هم خدا را دوست دارد و برای اینکه ببیند بنده اش چقدر و تا کجا در پای کار دوستی برقرار است او را امتحان می کند.
و از یک زاویه ی دیگر مفهومی که کلمه ی دست ایجاد می کند مرتبط با کلمه ی دیزاین و دوز کردن به معنی طراحی و میزان کردن می باشد که در این رابطه کلمه ی دستگاه که واحد شمارش بسیاری از ماشین آلات در صنایع و ساختمان ها می باشد از مفهوم دیزاین و دوز شدن به معنی طراحی و تنظیم و میزان نمودن دارای بار معنایی می باشد.
کلمه ی دوز که در بازی دوز در قدیم الایام خیلی رایج بود وقتی سه تا مهره باهم در یک ردیف قرار می گرفت اصطلاح دوز شدن به کار برده می شد.
همچنین در شغل خیاطی این کلمه در اصطلاح دوخت و دوز مفهوم دیزاین و طراحی یک کلمه ی رایجی می باشد. به گونه ای که حتی کلمه ی اندازه نیز از کلمه ی دوز و دیزاین و دست منشعب شده است. یعنی دوخت و دوز به معنی دوز شدن دو سر پارچه به همدیگر.
به عنوان مثال در دیزاین داخلی منازل طوری هست که رنگ پرده و مبل و فرش باید به گونه ای باشد که رنگ بندی آنها دیز هم باشند و تناسب رنگ ها رعایت شده باشد.
از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها و عینیت آوای دو مصوت ( آ ) و ( او ) که دو حالت از هم باز شدن لب ها و به هم دوز شدن لب ها را ایجاد می کند، دو کلمه ی داز و دوز به معنی از هم جدا کردن و به هم رساندن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُؤَیِّد این مطلب و عینیت آن با عالم واقع در ابزاری به نام داس در کشاورزی که باعث جدا شدن ساقه از ریشه می شود قابل مشاهده است. یعنی از طریق قانون مصوت ها کلمه ی دوستی به معنی به هم دوز شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین در قانون مُصَوِّت ها دو حرف ( اَ ) و ( اِ ) در ساختمان کلمات دو مفهوم گیرنده و دهنده را ایجاد می کنند.
مثل مصوت اَ و اِ بر روی حرف ( ل ) در کلمه ی معلم که دو کلمه ی مُعَلَّم به معنی گیرنده ی علم و کلمه ی مُعَلِّم به معنی دهنده ی علم دارای بار معنایی می باشد.
یعنی از طریق این قانون کلمه ی دَس به معنی گیرنده و کلمه ی دِس به معنی دهنده دارای معنا و مفهوم می باشد.
در همین رابطه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف، حرف ( س ) که قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد کلمه ی دِز که در سد دز نیز نامگذاری گردیده است به معنی سَدّ دهنده ی آب و نیرو تایید کننده ی این مطلب می باشد.
کلمه و اصطلاح تِز دادن نیز منشعب از کلمه ی دست و دوز و دیز و دیزاین به معنی طرحی را ارائه دادن دارای مفهوم می باشد.
در فرهنگ و زبان و لهجه ی تات های خراسان شمالی نیز کلمه ی دیز یعنی میزان یعنی همه چی رو ردیف و روال و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است.
رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف می گویند دیز بنداز.
در غذای دیزی نیز وقتی غذا همه چیش روبرا باشه و خوب تُست شده باشد یا پخته شده باشد اصطلاحاً گفته می شود همه چیش دیزه.
شبدیز هم که نامی برای اسب در فرهنگ ایرانی ها می باشد به طرح رنگ بدن اسب که مانند طرح رنگ شب باشد گفته می شود یعنی هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی.
حتی کلمه ی دزد نیز مرتبط با کلمه ی دست و دیزاین به معنی طراح و نقشه کش که با یک نقشه قبلی این عمل دزدی را انجام می دهد.
منبع . فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه داس از پارسی میانه dʾs ( dās ) ، از پارسی باستان ( /*dā�a/ ) ، از پروتوایرانی *d�Hθra - ، از پیش هندی - ایرانی *d�Htram ( �داس� ) . سانسکریت दात्र ( dātra )
منابع ها.
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
داس برعکس شده حرف صاد می باشد.
به شکل حرف ` ص ` دقت کنید که به داس شباهت دارد!
واژه داس
معادل ابجد 65
تعداد حروف 3
تلفظ dās
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dās] ‹داسه›
مختصات ( اِ. )
آواشناسی dAs
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
داس -
از لحاظ واژه سناحتی واژه داس از دو بخش داه daH یابریدن و دریدن و پسوند ترام tram یا وسیله و اسباب که رویهمرفته داهترام daHtram یا داس میباشد. داس در ایران میانه داس ودر ایران باستان داسایا داکا daca ودر سانسکریت داترا datra میباشد.
مزرع سبز فلک دیدمو داس مه نو ( حافظ )
کَلاندر: نوعی داس بلند و خیلی تیز برای بریدن گیاهان بلند،
کرِنتو: نوعی داس لبه پهن،
کاسۆخ: داس بلندی که دو دستی بشود با آن کار کرد. [زبان کردی]
انواع داس در زبان ترکی: پیچین اوراقی ( مخصوص درو ) ، اوت اوراقی ( مخصوص چیدن علف ) ، میخ بیر ( میخ بُر ) مخصوص در آوردن علف هایی که به شکل میخ هستند ، بیخچی ( داس مخصوص در آوردن ریشه، اوراق چا ( داس کوچک ) قابل ذکر است که شکل و اندازه ی همه ی آنها هر کدام با هم فرق دارند.
در دو مدل دسته کوتا و دسته بلند موجود بوده هم برای کشاورزی و هم برای جنگ استفاده می شده
به انگلیسی scythe
Scythe
داس به ترکی: اوراق ( با تلفظ حرف " ق" با صدای "خ" ) ، داسها : اوراقلار ، ( باز هم با تلفظ " ق" باصدای " خ" ) ، داس را : اوراقی ( در این حالت حرف " ق" با صدای " غ" تلفظ می شود. مثال در جمله " اوراقی گتیر = داس را بیاور ، خوانده می شود : اوراغی گتیر
... [مشاهده متن کامل]
نام گذاری انواع داس در منطقه خسروشاه آذربایجان :
اوراق = داس ، اوراقچا = داس کوچک ، اگری قول که خوانده می شود: ایری قول ( حرف " گ" در وسط کلمه ترکی باد صدای " ی" تلفظ می شود. ) = داسی که بازوی خمیده ای دارد و بالاخره درگز = داسی است که هم لبه و هم بازوی بسیار بزرگی دارد و کار با آن به صورت سرپا انجام می شود.
وسیله ای برای درو کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)