کدخدا، کلانتر، داروغه، ضابط شهربانی
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
داروغه به شخص یا یک تشکیلات نگهدارنده امنیت و حکومت اصطلاحاً داروغه گفته می شود. داروگه ؛ نگهداری کردن، دار و دوام دادن به امنیت.
دراگو و دروگبا، کلمه ای که برای نامگذاری و اسم و فامیل استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
دراگون، کلمه ای که برای نامگذاری مکان ها از این کلمه استفاده می شود. دراگون یعنی به دار آمده، درایت یافته ، دوام یافته،
دراگون در مورد مکان یعنی یک مکان رویایی منشعب از دریم.
داروغه یا داروگه، کلمه ای که برای نامگذاری تشکیلات نظامی و امنیتی از این کلمه استفاده می شود.
دراگو؛ یعنی شخص درایت یافته
دراگون؛ یعنی مکانی که تحت درایت به دار آمده. نام یک شهر در آلمان نیز می باشد.
داروغه؛ یعنی تشکیلات نظامی و امنیتی دار و دوام دهنده به یک مکانی به نام دراگون. منشعب از کلماتی از قبیل؛ دُرّ دار و درایت و مدیر و مَدار و دریم و دارو و درمان و مدارا و دارایی دریا درخت.
و در مورد موجودات که اصطلاحاً به اژدها رایج می باشد یعنی موجود قوی و دارای قدرت.
و در مورد میوه ها به با کیفیت ترین حالت ممکن از هر میوه را گویند.
دراگو و دروگبا، کلمه ای که برای نامگذاری و اسم و فامیل استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
دراگون، کلمه ای که برای نامگذاری مکان ها از این کلمه استفاده می شود. دراگون یعنی به دار آمده، درایت یافته ، دوام یافته،
دراگون در مورد مکان یعنی یک مکان رویایی منشعب از دریم.
داروغه یا داروگه، کلمه ای که برای نامگذاری تشکیلات نظامی و امنیتی از این کلمه استفاده می شود.
دراگو؛ یعنی شخص درایت یافته
دراگون؛ یعنی مکانی که تحت درایت به دار آمده. نام یک شهر در آلمان نیز می باشد.
داروغه؛ یعنی تشکیلات نظامی و امنیتی دار و دوام دهنده به یک مکانی به نام دراگون. منشعب از کلماتی از قبیل؛ دُرّ دار و درایت و مدیر و مَدار و دریم و دارو و درمان و مدارا و دارایی دریا درخت.
و در مورد موجودات که اصطلاحاً به اژدها رایج می باشد یعنی موجود قوی و دارای قدرت.
و در مورد میوه ها به با کیفیت ترین حالت ممکن از هر میوه را گویند.
شبگرد، عسس
داروغا کلمه ای ترکی مغولی به معنی کسی که مسول نظم و امنیت و وصول مالیات انجام وظیفه میکند
واژه داروغه
معادل ابجد 1216
تعداد حروف 6
تلفظ dāruqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( غِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی dAruqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
بغضی از دوستان اشتباه کردم ایرادی ندارد
معادل ابجد 1216
تعداد حروف 6
تلفظ dāruqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( غِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی dAruqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
بغضی از دوستان اشتباه کردم ایرادی ندارد
داور 😹😹😹
داور یچی دیگست
داروغا یا داروغه عنوان ترکی مغولی برای رئیس پاسبان هاست
داروغه ( در اصل داراعه چی، مأخوذ از مغولی ) سمت انتصابی مسئول انتظام و امنیت شهرها در دوران حکومت ایلخانی ها، آق قویونلوها، قراقویونلوها و صفوی ها بود. در دوران حکومت افشاریه و قاجار نیز این سمت با تغییراتی موجود بود. قدرت و اختیار داروغه ها در طول تاریخ و در ایالات و شهرهای مختلف تا حدی متفاوت بوده است. این منصب در سلسه مراتب فئودالی مغولی مورداستفاده قرار داشت. در ایران منصب داروغه هنگامی افزایش یافت که در دوره تیموری، عنوان داروغه به حاکمان تعیین کننده از سوی حکومت شهرهای بزرگ داده شد.
... [مشاهده متن کامل]
در دوره صفوی کارکرد داروغه متفاوت بود. وظیفه داروغه حفاظت شهر از بی نظمی و هر گونه تهدیدهای امنیتی بود. در این دوره معمولا داروغه تشکیلات انتظامی بازار را تحت حوزه قضایی دیوان بیگی اداره میکرد. داروغه مستقیماً مسئول امنیت بازار در طول شبانه و روز بود. مردانی که از طرف او گشت زنی می کردند، ( ( احداث ) ) نامیده می شدند. کاسبان اجرتی را به طور منظم به داروغه بابت محافظت می پرداختند. داروغه اختیار جریمه و تنبیه تجار و کاسبان
بی شک تو نیز دستو پای اونایی برا همین این کلمه جزو زبانت هست بله
داور یچی دیگست
داروغا یا داروغه عنوان ترکی مغولی برای رئیس پاسبان هاست
داروغه ( در اصل داراعه چی، مأخوذ از مغولی ) سمت انتصابی مسئول انتظام و امنیت شهرها در دوران حکومت ایلخانی ها، آق قویونلوها، قراقویونلوها و صفوی ها بود. در دوران حکومت افشاریه و قاجار نیز این سمت با تغییراتی موجود بود. قدرت و اختیار داروغه ها در طول تاریخ و در ایالات و شهرهای مختلف تا حدی متفاوت بوده است. این منصب در سلسه مراتب فئودالی مغولی مورداستفاده قرار داشت. در ایران منصب داروغه هنگامی افزایش یافت که در دوره تیموری، عنوان داروغه به حاکمان تعیین کننده از سوی حکومت شهرهای بزرگ داده شد.
... [مشاهده متن کامل]
در دوره صفوی کارکرد داروغه متفاوت بود. وظیفه داروغه حفاظت شهر از بی نظمی و هر گونه تهدیدهای امنیتی بود. در این دوره معمولا داروغه تشکیلات انتظامی بازار را تحت حوزه قضایی دیوان بیگی اداره میکرد. داروغه مستقیماً مسئول امنیت بازار در طول شبانه و روز بود. مردانی که از طرف او گشت زنی می کردند، ( ( احداث ) ) نامیده می شدند. کاسبان اجرتی را به طور منظم به داروغه بابت محافظت می پرداختند. داروغه اختیار جریمه و تنبیه تجار و کاسبان
بی شک تو نیز دستو پای اونایی برا همین این کلمه جزو زبانت هست بله
واژه داروغه کاملا پارسی است چون در ترکی می شود واژه پارسی داور که واژگان اوستایی این واژه در زبان ترکی رفت است این واژه یعنی داروغه صد درصد پارسی است.
خلیفه ٔ شهر. [ خ َ ف َ / ف ِ ی ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شهربان . داروغه . پلیس به اصطلاح امروز : در شهر خلیفه ٔ شهر را فرمود داری زدند. ( تاریخ بیهقی ) .
صاحب نسق. [ ح ِ ن َ س َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) گویا لقبی بوده است مانند کدخدا و داروغه و امثال آن.
فردی که در زمان گذشته مسئول پاسبانی از شهر ها و بازار ها بوده و کسبه بابت این کار او مبلغی را به او می پرداختند
مع هذا در کنار داروغه افرادی نیز به عنوان سربازانش همراهش بودند
مع هذا در کنار داروغه افرادی نیز به عنوان سربازانش همراهش بودند
غ گاهی به گاف میشود مثل آغوش آگوش و
شغال شگال و داروغه می شود دا رو گه.
شغال شگال و داروغه می شود دا رو گه.
عشق فقط داروغه فقط فقط
دارغا یا داروغه فرماندار شهر مسئول نگهبانی شهر ،
شحنه . . . .
آقاسی ( داروغهٔ دیوانخانه )
پاسبان، شبگرد، عسس، نگهبان، کلانتر، محتسب
محتسب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)