embellish
دارای ابسه
abscessed
دارای اجداد مشترک
cognate
دارای اختیار
authorized
دارای اختیار تام
plenipotentiary, blank check, carte blanche
دارای اختیار گزینش
selective
دارای ادا و اطوار
mannered
دارای ارتباط منطقی
coherent
دارای ارزش قانونی کردن
validate
دارای ارسنیک
arsenic
دارای استخوان
osseous
دارای استطاعت
able
دارای استعدادهای گوناگون
all-around
دارای اسکلت چوبی
frame
دارای اسید سولفوریک
sulfuric
دارای اشتباه
faulty, inaccurate
دارای اعتماد به نفس
confident, self-confident, together
دارای اعتماد به نفس بی جهت
overconfident
دارای افکار اشرافی
aristocrat
دارای افکار مغشوش
woolly-headed