دادگر
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
عدالت
واژه دادگر
معادل ابجد 229
تعداد حروف 5
تلفظ dādgar
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: dātkar]
مختصات ( گَ ) [ په . ] ( ص فا. )
آواشناسی dAdgar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 229
تعداد حروف 5
تلفظ dādgar
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: dātkar]
مختصات ( گَ ) [ په . ] ( ص فا. )
آواشناسی dAdgar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معدلت قرار ؛ عادل. دادگر. ( ناظم الاطباء ) .
پاکداد. ( ص مرکب ) عادل : چنین گفت کز داور پاکداددل ما پر از ترس و امید باد. فردوسی . که برگردد از رزم امروز شادکه داند چنین جز تو ای پاکداد. فردوسی .
دادگستر
سلام بچه ها کسی مخالف کلمه دادگر و تفاوت و پیوسته می دونه
دادگر نام کمر فریدون بود که به ایرج و پس از او به شاهان ایران رسید این کمر به هفت چشمه و دادگر نام آور است فردوسی در این باره میگوید
بدانگه که ایران به ایرج رسید
کزان نامداران وی آمد پدید
... [مشاهده متن کامل]
جهاندار شاه آفریدون سه چیز
بران پادشاهی برافزود نیز
یکی تخت و آن گرزهٔ گاوسار
که ماندست زو در جهان یادگار
سدیگر کجا هفت چشمه گهر
همی خواندی نام او دادگر
چو ایرج بشد زو بماند این سه چیز
همان شاد بد زو منوچهر نیز
بدانگه که ایران به ایرج رسید
کزان نامداران وی آمد پدید
... [مشاهده متن کامل]
جهاندار شاه آفریدون سه چیز
بران پادشاهی برافزود نیز
یکی تخت و آن گرزهٔ گاوسار
که ماندست زو در جهان یادگار
سدیگر کجا هفت چشمه گهر
همی خواندی نام او دادگر
چو ایرج بشد زو بماند این سه چیز
همان شاد بد زو منوچهر نیز
رشن. . . . .
پرستیدن دادگر پیشه کن. . ز روز گذر کردن اندیشه کن
داددهنده.
عادل.
عادل.
حق ستان، دادرس، دادگستر، دادور، عادل، منصف، باریتعالی
عادل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)