بازار، میدان، محکمه، دادگاه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم
courtroom(اسم)
دادگاه، اطاق دادگاه
courthouse(اسم)
دادگاه، کاخ دادگستری
witness box(اسم)
دادگاه، جایگاه شهود، گواهجای
پیشنهاد کاربران
دادگاه هم مثل خیلی از کلمات این زبان مونتاژی تورکیست دارت گاه تارت گاه دارت یا تارت یعنی وزن کردن سنجیدن مکانی که وزن میکنن حتی تو تورکی میگیم بونون دادنا باخ یا تادنا باخ ... [مشاهده متن کامل]
به طعمش یه نگاهی بنداز بچش یعنی بسنج ببین خوشمزس یا نه زبان دری گویش دوم تورکیست
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا واژه ی دادگاه از ریشه ی واژه ی دات اوستایی هست. لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید ... [مشاهده متن کامل]
دات. [ ت َ ] ( اِ ) در فرس هخامنشی و اوستا به معنی قانون است و همین کلمه است که در فارسی �داد� گردیده است. ( فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 57 ) . منبع. لغت نامه دهخدا زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
دادگاه واژه ای فارسی و برگرفته از واژه � daata� در فارسی میانه و به معنای عدالت، قانون و حق به همراه پسوند مکانی �گاه� می باشد . این واژه در اوستایی نیز به همان شکل �daata� موجود است . همچنین واژه �داور� تغییر یافته واژه �دادور� می باشد . ... [مشاهده متن کامل]
در متون حقوقی پهلوی، مانند ماتیکان هزار دادستان ( یکی از مهم ترین متون حقوقی زرتشتی ) ، واژه ی daadvar ( دادور/داور ) و daata آمده است . فردوسی: چو بنشست شاه از بر دادگاه ز هر سو بیامد بر او نیک خواه ناصر خسرو: خدای را ز کسی ترس کاین جهان و آن دگرش به داد و داوری اوست، دادخواه و گواه
دعوی گاه. [ دَع ْ ] ( اِ مرکب ) مجلس دعوی. جایی که دعوی را در آنجا مطرح کنند. به اصطلاح امروز، محکمه. دادگاه. مجلس داوری : ز دعوی گاه خسرو با دلی خوش روان شد کوهکن چون کوه آتش. نظامی. که هر یک بود در میدان همائی به دعوی گاه نخجیر اژدهائی. نظامی. و رجوع به دعوی گه شود.
اصل کلمه از: جایگاه دادن حق را؛ نه دادزدن. در همه دادگاهای انسانی: شاید حق داری شکایت کنید؛أمّا حق نداری حقّت را إستیفاء کنید! دادگاه الهی؛ حق را کاملا داده میشه. عجله نکنید. مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ15 ... [مشاهده متن کامل]