داد و ستد

/dAdosetad/

    business
    deal
    dealing
    give-and-take
    negotiation
    trade
    traffic
    transaction
    truck
    transaction
    traffic
    bargain
    exchange
    market
    marketing

فارسی به انگلیسی

داد و ستد تامینی کردن
hedge

داد و ستد تلفنی
telemarketing

داد و ستد مخاطرهامیز
venture

داد و ستد کردن
deal, merchandise, trade, traffic, to do or carry on business, to transact
barter, commerce, negotiate

داد و ستد کننده
trafficker

مترادف ها

intercourse (اسم)
امیزش، معامله، داد و ستد، مقاربت، مراوده، معامله جنسی

business (اسم)
حرفه، داد و ستد، تجارت، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، سوداگری

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

bargain (اسم)
معامله، داد و ستد، خرید ارزان، قرارداد معامله، سودا، قرارداد معامله بستن

chaffer (اسم)
داد و ستد، سرند، غربال، ادم شوخ و خوش مشرب

پیشنهاد کاربران

خرید و فروخت. [ خ َ دُ ف ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) داد و ستد. خرید و فروش. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
همی بود چندی خرید و فروخت
بیابان ز لشکر همی برفروخت.
فردوسی.
و در خرید و فروخت جلد باش. ( قابوسنامه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بسوزیان مقانی کند خرید و فروخت
که رأس مال کمال است سوزیانش را.
خاقانی.
بریدند از آنجا خرید و فروخت
زراعت نیامد رعیت بسوخت.
سعدی.
و با ابوالفصل خرید و فروخت و مبایعت کنند. ( تاریخ قم ص 228 ) .
علاف بموجب فراخی حوصله خرمنی از هر دانه به دکان ریخت لیک به خوشه تنگ مزرع سنبله جهت خرید و فروخت بیاویخت. ( ملاطغرا از آنندراج ) .

بده بستون
دادوستد یا معاطات!؟
*دادو ستد با الفاظ و شفاهی منعقد میشود
*معاطات با افعال منعقد میشود به غیر از عقودی که نیاز به تنظیم سند دارند ( تشریفاتی )
اغلب عقود را میتوان معاطاتی منعقد کرد مثل نکاح معاطاتی ( طبق قانون نکاح عقدی است رضایی نه تشریفاتی )
کاسبی
تبادل. . . . سودا. . . . تجارت. . . . . معامله. . . .
تعامل
خرید و فروش
سودا
معامله کردن . خرید و فروش کردن
دادن چیزی در قبال گرفتن چیز دیگری
برای مثال دادن گندم و گرفتن برنج
بده بستان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس