درود
برخی معانی بالا ( سخن رانی کردن؛ توضیح زیاد دادن، حق سخن گفتن ) درست نیست
داد چیزی ( کاری ) را دادن به معنای �حق آنرا به درستی گذاردن و ادا کردن�، �از عهده آن به خوبی برآمدن� است.
ترکیبات مشابه �داد سخن دادن� را در جاهای دیگر شاهنامه داریم: مانند:
... [مشاهده متن کامل]
�داد جنگ دادن ) = فراوان ز رستم گرفتند یاد / کجا داد هر جای در جنگ داد ( شاهنامه خالقی، ج 3: صفحه 143، بیت: 602 )
�داد مردی دادن� �ز زین برگرفتش بکردار باد/ بزد بر زمین داد مردی بداد � ج1: ص143، بیت 876
بنابراین سخن امیرحسین خان سیاوشی درست تر می نماید.
برخی معانی بالا ( سخن رانی کردن؛ توضیح زیاد دادن، حق سخن گفتن ) درست نیست
داد چیزی ( کاری ) را دادن به معنای �حق آنرا به درستی گذاردن و ادا کردن�، �از عهده آن به خوبی برآمدن� است.
ترکیبات مشابه �داد سخن دادن� را در جاهای دیگر شاهنامه داریم: مانند:
... [مشاهده متن کامل]
�داد جنگ دادن ) = فراوان ز رستم گرفتند یاد / کجا داد هر جای در جنگ داد ( شاهنامه خالقی، ج 3: صفحه 143، بیت: 602 )
�داد مردی دادن� �ز زین برگرفتش بکردار باد/ بزد بر زمین داد مردی بداد � ج1: ص143، بیت 876
بنابراین سخن امیرحسین خان سیاوشی درست تر می نماید.
سحر حلال راندن ؛ کنایه از جادوگری در سخن گفتن. داد سخن دادن بشایستگی. با بیان سحرآمیز سخنرانی کردن. بشیوایی و رسایی شگفت انگیز شعر و سخن گفتن :
دریغ تنگ مجال است و برنمی آید
که راندمی بثنای خلیفه سحر حلال.
خاقانی.
دریغ تنگ مجال است و برنمی آید
که راندمی بثنای خلیفه سحر حلال.
خاقانی.
حق سخن گفتن