خیو


    saliva
    spit

فارسی به انگلیسی

خیو مایه
petiolin

پیشنهاد کاربران

واژه خیو
معادل ابجد 616
تعداد حروف 3
تلفظ xayu
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xadūk] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
دوست بزرگوارمان بهابادی
این خیَو است بر سنگ و اهنگ خدو - براستی این خیو همان خدو است در پارسی �د� به �ی� بگردد بویژه اگر پس از صدا دار باشد و هم اکنون در کهکیلویه همه �د� ها ی پس از صدا دار حتی در نام احمد عربی نیز به ی میگردانند مانند
...
[مشاهده متن کامل]

شو نیارم روز نیارم
شو ندارم روز ندارم
بایه بایه بایه بادا بادا بادا
شهردار/شهریار - دیدار/دیار -
در شیراز واژ � گ� را به ی میگردانند مانند بیذار - می=می=مگر - اگر = ایر/ای - دیگه ( دگر ) را دیه میگوید اگر دیگر امدی را میگویند ای دی اومدی

بتبک من نیز با شما همراهم - البته این دوستمان هرچه کامنت از او میبینم بسیار شایگان و نیک است بویژه هنگامی که از واژگان بهابادی میگوید
سلام به آقای بهابادی، لطفا یک لغت نامه را به محیطی برای اعلان سلایق سیاسی و شعارنامه تبدیل نفرمایید،
واژه ای است که وقتی کسی گوشت گراز میخورد دچار گفان آن میشود.
وبرای آزار دیگران از آن استفاده کرده
برای یادسپاری اسانتر بیاییم با کلمات بازی کنیم مثلا برای یادگیری این واژه در نظرگرفتن عبارت زیر شاید موثر باشد:
ای گیو ایرانی، خیز و بر امریکای دیو خیو انداز.
ای ایرانی گیو مانند و پهلوان برخیز و بر شیطان بزرگ خیو انداز.
...
[مشاهده متن کامل]

خیو یعنی خدو یا آب دهان و خیو انداختن کنایه از تحقیر و کوچک کردن است.
یا
ای دیو خیو انداز خندق کیست او دانی؟
او گیو است و خدیو است و امیر است علی
ای عمرو بن عبدود می دانی بر چه کسی خیو ( خدو ) انداختی؟ او پهلوان، شاه و امیر علی است.

بپرس