water (فعل)خیساندن، خیس عرق شدن، خیس کردن، اب دادنmacerate (فعل)لاغر کردن، خیساندن، خیس کردن، زجر دادن، ظلم کردن برsoak (فعل)خیساندن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، خیس کردن، خیس خوردن، رسوخ کردن، در اب فرو بردن، بوسیله مایع اشباع شدنdrench (فعل)خیساندن، خیس کردن، نوشانیدن، اب دادنdamp (فعل)خیساندن، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیس کردنmoisten (فعل)خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدنwet (فعل)خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیس خوردن، نمناک کردنdouse (فعل)خیس کردن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، در اب یا چیز دیگری فرو بردنret (فعل)خیساندن، خیس کردن، در معرض رطوبت قرار دادن