خیس کردن


    soak
    souse
    steep
    douse
    moisten
    saturate
    splash
    wash
    wet
    to drench
    to soak

فارسی به انگلیسی

خیس کردن با اسفنج
sponge

خیس کردن به طور کامل
drench

مترادف ها

water (فعل)
خیساندن، خیس عرق شدن، خیس کردن، اب دادن

macerate (فعل)
لاغر کردن، خیساندن، خیس کردن، زجر دادن، ظلم کردن بر

soak (فعل)
خیساندن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، خیس کردن، خیس خوردن، رسوخ کردن، در اب فرو بردن، بوسیله مایع اشباع شدن

drench (فعل)
خیساندن، خیس کردن، نوشانیدن، اب دادن

damp (فعل)
خیساندن، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیس کردن

moisten (فعل)
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن

wet (فعل)
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیس خوردن، نمناک کردن

douse (فعل)
خیس کردن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن

ret (فعل)
خیساندن، خیس کردن، در معرض رطوبت قرار دادن

پیشنهاد کاربران

بپرس