خیس

/xis/

    soggy
    dewy
    moist
    saturated
    sodden
    wet
    splashy
    drenched
    wet all over
    soaked in water

فارسی به انگلیسی

خیس اب
waterlogged

خیس باران
rainy

خیس به طور کامل
sopping, soppy

خیس خورده کردن
macerate

خیس شدن
saturate, wet, to become wet all over

خیس عرق شدن از گرما
stew

خیس و دارای بوی عرق
sweaty

خیس و کثیف
sloppy

خیس کردن
soak, souse, steep, douse, moisten, saturate, splash, wash, wet, to drench, to soak

خیس کردن با اسفنج
sponge

خیس کردن به طور کامل
drench

خیس کننده
wetter

مترادف ها

wet (صفت)
خیس، مرطوب، تر، بارانی، اشکبار

bedraggled (صفت)
کثیف، گل الود، الوده، خیس

soaked (صفت)
خیس

soggy (صفت)
خیس، تر

saturated (صفت)
خیس، اشباع شده، سیر شده

sodden (صفت)
خیس، بی مصرف، نیم پخته، اشباع شده، جوشانده، چروکیده و پژمرده، گیج و کند ذهن

wettish (صفت)
خیس، نمناک، مرطوب، نسبتا تر، رطوبت دار

soppy (صفت)
خیس

sopped (صفت)
خیس

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

خیسخیسخیسخیس
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
آبدیده
کردی جنوبی: فیس fīs
آب افتاده
تر، مرطوب، نم، نمناک، نمین، نمدار، لچ
لچ