خیز

/xiz/

    edema
    bound
    dart
    jump
    leap
    skip
    [n.] jump
    swelling
    upheaval
    rise (of an arch)
    flache

فارسی به انگلیسی

خیز زدن
spring

خیز گرفتن
to jump, to leap

خیز هواپیما
takeoff

مترادف ها

bound (اسم)
حد، مرز، سرحد، خیز، کران، جست و خیز

rush (اسم)
تعجیل، حمله، جویبار، یورش، جوی، خیز، بوریا، فشار، یک پر کاه، ازدحام مردم، نی بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، حرکت شدید

rising (اسم)
خیز، طلوع، برخاستگی، در حال ترقی یا صعود

wave (اسم)
موج، خیزاب، خیز، فر موی سر

billow (اسم)
موج، موج دریا، موج بزرگ اب، خیزاب، موج بلند، خیز

edema (اسم)
خیز، ورم، اماس

jump (اسم)
ترقی، طفره، خیز، پرش، جهش، افزایش ناگهانی

leap (اسم)
طفره، خیز، پرش، جست

dropsy (اسم)
خیز، ورم، استسقاء

swelling (اسم)
خیز، ورم، سام

tumor (اسم)
خیز، ورم، بر امدگی، غده، دشبل، تومور

lunge (اسم)
خیز، جهش، حمله ناگهانی، سخمه، پرتاب ناگهانی، پیشروی ناگهانی

stud (اسم)
دسته، خیز، دکمه سر دست، گل میخ، داربست، اسب تخمی

uprising (اسم)
خیز، بلوا، برخاستگی، طغیان، شورش، قیام، بر خیزش

water wave (اسم)
خیز

پیشنهاد کاربران

بلند شدن
🔴 این پادشاه اشکانی که پس از اسکندر دوباره اوستا را گردآوری کرد
بلاش یکم ( ۵۱ - ۷۸ م ) بیست و دومین پادشاه اشکانی بود که پس از مرگ پدرش ( بهنام دوم ) بر تخت نشست. او به آیین های ایرانی بسیار علاقه مند بود و در این راه تلاش بسیاری کرد و بازمانده گرایش های یونانی را در ایران از میان برد. در این زمان الفبای ایرانی که از�خط آرامی�منشعب شده بود، جای الفبای یونانی را گرفت و برای اولین بار بر روی سکه های بلاش یکم پدیدار گشت. بر یک روی این سکه ها نقش شاه و بر روی دیگر آن تصویر آتشدانی نقش شد. این سنت تا زمان انحطاط�ساسانیان�کم و بیش حفظ شد. بنا به روایات�زرتشتی�در زمان بلاش، متون کهن�اوستایی�از نو گردآوری شد و نام یونانی شده شهرها نیز دوباره نام ایرانی خود را بازیافت
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 بلاش: نام چند پادشاه اشکانی و ساسانی؛ خوانش این واژه در پهلوی اشکانی walagaš ( 𐭅𐭋𐭂𐭔 ) بوده ( در کتیبه کعبه زرتشت ) و در پهلوی ساسانی Wardāxš, Walāxš ؛ در ارمنی Vałarš ؛ در سریانی Walgāš, Wologēš و در یونانی Vologesos و . . . برپایه پژوهش � فردیناند یوستی � این نام ساخته شده از دو بخش wala ( اوستایی varəda ) بمعنای قدرت و gaš زیبایی، است
🆔 @iranzamin777

خیزخیزخیزخیزخیز
واژه خیز
معادل ابجد 617
تعداد حروف 3
تلفظ xiz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( بن مضارعِ خیزیدن )
مختصات ( اِمص . )
آواشناسی xiz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
...
[مشاهده متن کامل]

واژه خیزیدن
معادل ابجد 681
تعداد حروف 6
تلفظ xizidan
نوع مصدر
ترکیب ( مصدر لازم ) [قدیمی]
مختصات ( دَ ) ( مص ل . )
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه خیز و واژه خیزیدن از ریشه ی واژه خاستن پارسی است.
واژه خاستن
معادل ابجد 1111
تعداد حروف 5
تلفظ xāstan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: xāstan] [قدیمی]
مختصات ( تَ ) [ په . ] ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

دوستان اوستا از شرق هند اولین بار توسط آبراهام دوپرون جمع شده و گویشی از سانسکریت لحاظ شده و همانطور که میبینیم تمام کلمات آن منطبق بر سانسکریت هستند . آیا از این زبان که گفته میشه زبان ایزوله زردشتی ها برای آتش پرستی در هنگام پرستش آتش … سخنانی گفته میشده گفتن …
...
[مشاهده متن کامل]

آیا اثری هست از این جغرافیا که ما این لغات ادعایی رو در اون ببینیم ؟ شعری هست به این زبان ؟ شاعری هست؟ کتابی هست؟

در زبانِ پارسیِ میانه "ویهیستن/ویهیزتَن" با بُن کنونیِ "ویهیز" به چمِ " جابجا کردن، پیش رفتن" بوده است.
تکواژهایِ " ویهیزتَن/ویهیستَن" چنین هستند:
1 - پیشوندِ "وی"
پیشوندِ " وی " بیشتر در پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " گُ " در آمده است. "وی" در اینجا عملگری برای نشان دادنِ "دوری، جدایِش" است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ " وی" کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " dis" در زبانهای اروپایی دارد بمانندِ distance.
( در اینباره می توانید به پی نوشتِ اینجانب در زیر واژه یِ " وی" مراجعه کنید. )
2 - هیز
"هیز" در زبانِ اوستایی به چمِ "از جای خود جنبیدَن، غلتیدَن، روان کردن" بوده است. از آنجایی که در زبانِ اوستایی نسبت به زبانِ پارسی با دگرگونیِ آواییِ " خ/ه" روبه رو هستیم ( مانندِ هوشکَ ( اوستایی ) /خُشک ( پارسی ) ) ، پس واژه یِ " هیز" در زبانِ اوستایی همان واژه یِ " خیز" در پارسیِ کُنونی است؛چنانکه چمِ این واژه نیز روشنگرِ این موضوع است.
پَس " هیز" همان "خیز" است.
3 - تَن
( تَن، دَن، یدَن ) نشانه های مصدری هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهادِ واژه:
بنابرآنچه در بالا گفته شد، چنانچه بخواهیم کارواژه یِ " ویهیستَن/ویهیزتَن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، باید از کارواژه یِ " ویخیزیدنَ/گُخیزیدَن" و در حالتِ گُذرا از کارواژه یِ " ویخیزاندن/گُخیزاندن" بهره ببریم ( برای نمونه می توان کارواژه " ویخیزاندن/گُخیزاندن" را به چمِ " جابجا کردن" بکار برد. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه یِ 1571 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
2 - تارنمایِ ویکی پدیا "فعل در زبانِ پارسیِ میانه"

خیزخیز
جهش. بلندی
برخیز بلندشو
بلند شو. پرش
برخیز
leap
The ball was hit well, but the centerfielder made a leaping, one - handed catch to end the game
به توپ ضربه خوبی وارد شد اما بازیکن میانی ( centerfielder ) یه خیز برداشت و با یه دست توپ رو گرفت تا بازی بدین ترتیب به پایان برسه
خیز:[اصطلاح نظامی] یک حرکت منفرد است که معمولاً از یک موضع پوشیده به موضع پوشیده بعد که غالباً تحت آتش توپخانه یا جنگ افزارهای کالیبر کوچک، توسط افراد انجام می‏‎شود ـ مسافتی که توسط یگان در حال پیشروی خیز به خیز در یک حرکت پیموده می‏‎شود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

پرش
بلند شو

برخیز، بلند شو
بلند شو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس