خیرگی

/xiregi/

    impudence
    astonishment
    dazzlement

مترادف ها

amazement (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، شگفتی، بهت، خیرگی

astonishment (اسم)
حیرت، شگفتی، خیرگی، بیهوشی، عجب، حیرانی، سرگشتگی

daze (اسم)
خیرگی

boldness (اسم)
خیرگی، خیره سری، چیرگی، سر زندگی

contrariness (اسم)
خیرگی، مخالفت، نا سازگاری، خود رایی، خود سری، خریت، ناجوری

disobedience (اسم)
خیرگی، خود سری، سرکشی، نافرمانی، عدم رعایت، عدم اطاعت، سر پیچی

effrontery (اسم)
خیرگی، جسارت، گستاخی، خیره چشمی، بی شرمی

impudence (اسم)
خیرگی، گستاخی، خیره چشمی، چشم سفیدی

پیشنهاد کاربران

چشم زدگی
خیرگی به معنای تعجب کردن، توبهت فرورفتن

بپرس