خیره شدگی


    fixation

مترادف ها

fixation (اسم)
ثابت کردن، تثبیت، تحکیم، تعیین، تعلق خاطر، دلبستگی زیاد، عشق زیاد، خیره شدگی

پیشنهاد کاربران

بپرس