خیره

/xire/

    impudent
    bold
    headstrong
    astonished
    dazzled
    with wide open from surprise or admiration
    [adj.] impudent
    [adv.]staringly
    intent

فارسی به انگلیسی

خیره چشم
impudent, dim-eyed

خیره چشمی
impudence

خیره خیره
staringly

خیره رای
stupid, mean

خیره رفتار
eccentric

خیره سر
eccentric, intractable, mulish, obstinate, perverse, stubborn, sullen, testy, willful

خیره سرانه
perverse, testily

خیره سری
eccentricity, obstinacy, perversity

خیره شدگی
fixation

خیره شدن
contemplate, fix, regard, to be dazzled (as the eye), to act impudently, to stare

خیره شدن با دهان باز و به طور احمقانه
gawp

خیره شدن با کنجکاوی یا تعجب
goggle

خیره شدن به
fasten, peer

خیره شونده
starer

خیره گی
fixation

خیره نگاه کردن
stare

خیره نگر
gazer

خیره نگریستن
gaze, to stare

خیره کردن
blind, fascinate, intrigue, to dazzle, to bewilder

خیره کنندگی
dazzle, clat, glare

مترادف ها

brave (صفت)
بی پروا، دلیر، سرزنده، خیره، متهور، بی باک، عالی، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور، شجاع، دلاور، نترس، تهم، مرد، با جرات

bold (صفت)
جسور، بی پروا، دلیر، سرزنده، خیره، گستاخ، متهور، بی باک، باشهامت، خشن و بی احتیاط، چیره، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور

amazed (صفت)
خیره، متعجب، متحیر، سر در گم

stubborn (صفت)
خیره، ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، سرکش، ستیز جو، معاند، خیره سر، کله شق، سر سخت، لجوج، سمج

dazed (صفت)
خیره، ژولیده

insolent (صفت)
جسور، خیره، گستاخ، غراب، خیره چشم

impudent (صفت)
خیره، گستاخ، پر رو، خیره چشم، عاری از شرم، چشم سفید

disobedient (صفت)
خیره، شیطان، سرکش، سرپیچ، متمرد، نامطیع، عاصی، گردن کش، نا فرمان

self-willed (صفت)
خیره، خود رو، خیره سر، سرخود

puzzled (صفت)
خیره

پیشنهاد کاربران

گستاخ و لجوج و لجباز در شعری از سعدی آمده :
ای شکم خیره به نانی بساز تا نکنی پشت به خدمت دوتا
معنی : ای شکم گستاخ و لجباز با یک تکه نان سیر شو تا مجبور نباشی برای پول در آوردن کمرت را دوتا کنی ( برای پادشاه خم شوی و خدمت کنی )
زل ، نگاه با تعجب
به جایی نگاه کردن
staring
چشم دوختن، نگاه خیره، نگاهِ تیز، متمرکز، مستقیم، چشمِ تنگ، تند
فارسی: تمرکز
انگلیسی: Focus
گستاخ و لجباز
خیره فروماندن
بربر، بر و بر
بی پروا . . گستاخ . . . لجباز

لجبازی، گستاخ
خیره:بیهوده
دکتر کزازی در مورد واژه ی " خیره" می نویسد : ( ( به معنی بیهوده است و در این معنی در شاهنامه کاربردی کهن و ویژگی ای سبکی. این واژه بر پایه ی هنجارهای زیباشناختی ، می باید در پهلوی هرگ hērag یا خرگ xērag بوده باشد . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( مگر مردمی خیره خوانی همی؛
جز این را نشانی ندانی همی ! ) )
توضیح بیت: ( می باید در شناخت معنی انسان و چگونگی و چیستی او کوشید ) مگر آنکه انسانیت را بیهوده و بازیچه و کاری سرسری و سبکسارانه بدانند و نشانی جز این بیهودگی و بی پایگی برای آن نشناسند.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 197 )

خیره در ایه 68 سوره قصص مطرح شده است الخیره به معنای اختیار داشتن هست و در این ایه میگه پروردگار تو هر چه بخواهد می افریند و بر میگزیند و آنان در مقابل خداوند ( نه اینکه خدا به آنها اختیار نداده ) اختیاری ندارند!! دقت شود!!!
نگاهی خیلی عمیق، نگاه کردن
سرگشته ، حیران ، فرومانده ✨✨
خِیَرَه:حق انتخاب، اختیار.
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ. الأحزاب ( ٣٦ )
ﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺣﻖّ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺍﻣﺮﻱ ﺭﺍ ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﻨﻨﺪ، ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺮ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ.
...
[مشاهده متن کامل]

خِیَرَه:اختیار شده، برگزیده، بهترین برگزیده، منتخب، انتخاب شده
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَهَ اللَّهِ.
سلام بر تو ای محمّد بن عبد الله، سلام بر توی ای اختیارشده خدا.
خِیَرَه:خوبی ها
وَ اَسْئَلُکَ الْخِیَرَهَ فی کُلِ ّ ما یَکُونُ فیهِ الْخِیَرَهُ
و از تو خیر می خواهم در هرچه در آن خیر است

جلب کردن
احمق
نگاه طولانی
نگاه عمیق

نگاه زیاد

ترسان .
نادان.
احمق.
باطل.
ترسان، نادان، احمق، باطل
چشم دوختن نگاه عمیق
پرو
بی ادب
نادان
پرو
بی شعور
نادان

گستاخ
سرکش
نگاه عمیق
لجوج
نام دختر در زبان لری بختیاری به معنی ::خیر و برکت
Kaehrh
لجباز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس