خویشتن داری

/xiStandAri/

    continence
    inhibition
    mortification
    self-control
    self-denial
    self-restraint
    stoically
    stoicism
    temperance
    abstinence
    restraint

فارسی به انگلیسی

خویشتن داری کردن
inhibit

مترادف ها

continence (اسم)
پرهیزگاری، خودداری، پاکدامنی، خویشتن داری

پیشنهاد کاربران

خویشتن داری یعنی اینکه به خودت مسلط بشی و اجازه ندی احساسات ( خصوصاً خشم و نفرت و انتقام جویی ) بر تو چیره شوند و به سبب آن کارهایی را انجام دهی که شایسته نیست و برای دو طرف ماجرا ضررهایی در پیش میتواند داشته باشد. البته خویشتن داری در باب مسأله ی جنسی هم بکار میاد. یعنی اینکه جلوی خودت را بگیری و سمت برطرف سازی نیاز جنسی از راه آمیزش نری ( سرکوب نیاز جنسی و حفظ عفت ) .
...
[مشاهده متن کامل]

در انگلیسی خویشتن داری چی میشه؟
Continence : توانایی نگه داشتن ادرار در مثانه که تقریباً همه ی افراد با پشت سر گذاشتن دوران کودکی به آن مسلط میشوند. صفتش هم میشه Continent.
Self - restraint : کنترل احساسات و رفتار خود ( البته گاهی بدون Self میاد، دقیقاً با همون معنی )
Self - Control : تسلط بر خود
Abstinence : خویشتنداری ( از انجام کار لذت بخش، به خصوص سکس )

صیانت
متانت
خویشتن داری توانایی مدیریت رفتار و مهارکردن هیجان است. زمانی که فرد در تقابل یک مزیت کوتاه مدت با یک مزیت بلندمدت قرار می گیرد و مزیت بلندمدت را انتخاب می کند, در واقع خویشتن داری نموده.
واژه ای بسیار زیبا و با معنی گسترده ، یعنی خویش یا خود را نگه داشتن از آنچه از نباید ها یا نخواسته ها
تماسک
کف نفس
Exercise restraint
composure
احتراز.

بپرس