قرابت
خویش = خوی ش
خوی = khoy ب معنی ( خودیا خویشتن ) فارسی
ش ضمیر هست یعنی او
خویش = خوی ش یعنی خود او
خویش =خویشاوند، فامیل ، خودی ، مقابل بیگانه
خویش همراه قوم هم میاید
قوم و خویش
درود.
واژهٔ خویش واژه ای پهلویست و در گویش های قدیمی فارسی بشکل Xwiš ( خُویش ) تلفظ می شده. . .
اما گونه های مشابه و حقیقین و درست اون رو در زبان لکی که یکی از بازماندگان حقیقین و اصیل زبان پهلوی است بجا مونده.
... [مشاهده متن کامل]
واژگان مترادف آن در گویش های مختلف لکی:
Hwiž ( حوێژ/حویژ )
Wiž ( ویژ )
Wēž/Wož ( وژ )
واژه خویش کاملا پارسی است در عربی می شود غیرت در یونانی ناموس این واژه یعنی خویش صد درصد پارسی است.
خویش به شای و شاید بالا از دو واژه خود ایش ساخته شده به چم خواست شخصی یا چیزی را برای خود خواستن و اگر خواه ایش باشد = درخواست شخصی که هردو درست می باشد
خود = شخص ایش = خواست و ارزو => چیزی را برای خود خواستن = self
خود
در گاتاهای اشوزرتشت خوائیش بوده است
یعنی خود خویش:خود این درستش هست
خودما
خود - ما
خویش : مخالف بیگانه ، خودی
دکتر کزازی در مورد واژه ی خویش می نویسد : ( ( خویش در پهلوی خوش xwēš بوده است . ) )
هُشیوار دیوانه خواند ورا؛
همان خویش بیگانه داند ورا
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 184 )
فامیل
اینجا گفته ک معنی خویش یعنی چی، ولی شما درباره ان ننوشتین
فقط معنی ان را از نظر انگلیسی و عربی و زبان فارسی بیان کردید
خویشاوند
بستگان
خویشاوند ، آشنا، دوست ، خودی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)