خویش

/xiS/

    allied
    connected
    consanguineous
    related
    relationship
    relative
    self
    oneself
    my
    your
    kinsman

فارسی به انگلیسی

خویش امیزانه
inbred

خویش فرما
self-employed

خویش فرمائی
self-employment

خویش کامگی
egoism

خویش کامی
self-interest, self-indulgence, tyranny

مترادف ها

relation (اسم)
شرح، علاقه، وابستگی، طرز برخورد، نسبت، رابطه، نقل قول، ارتباط، مناسبت، خویش، خویشاوند، کارها

kindred (اسم)
وابستگی، خویش، عشیره، خویشاوند، خویش و قوم

connexion (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، رابطه، ارتباط، ربط، خویش

kinswoman (اسم)
خویش، خویشاوند

connection (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت

self (ضمير)
خود، خویش، خویشتن

پیشنهاد کاربران

قرابت
خویش = خوی ش
خوی = khoy ب معنی ( خودیا خویشتن ) فارسی
ش ضمیر هست یعنی او
خویش = خوی ش یعنی خود او
خویش =خویشاوند، فامیل ، خودی ، مقابل بیگانه
خویش همراه قوم هم میاید
قوم و خویش
درود.
واژهٔ خویش واژه ای پهلویست و در گویش های قدیمی فارسی بشکل Xwiš ( خُویش ) تلفظ می شده. . .
اما گونه های مشابه و حقیقین و درست اون رو در زبان لکی که یکی از بازماندگان حقیقین و اصیل زبان پهلوی است بجا مونده.
...
[مشاهده متن کامل]

واژگان مترادف آن در گویش های مختلف لکی:
Hwiž ( حوێژ/حویژ )
Wiž ( ویژ )
Wēž/Wož ( وژ )

واژه خویش کاملا پارسی است در عربی می شود غیرت در یونانی ناموس این واژه یعنی خویش صد درصد پارسی است.
خویش به شای و شاید بالا از دو واژه خود ایش ساخته شده به چم خواست شخصی یا چیزی را برای خود خواستن و اگر خواه ایش باشد = درخواست شخصی که هردو درست می باشد
خود = شخص ایش = خواست و ارزو => چیزی را برای خود خواستن = self
خود
در گاتاهای اشوزرتشت خوائیش بوده است
یعنی خود خویش:خود این درستش هست
خودما
خود - ما
خویش : مخالف بیگانه ، خودی
دکتر کزازی در مورد واژه ی خویش می نویسد : ( ( خویش در پهلوی خوش xwēš بوده است . ) )
هُشیوار دیوانه خواند ورا؛
همان خویش بیگانه داند ورا
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 184 )
فامیل
اینجا گفته ک معنی خویش یعنی چی، ولی شما درباره ان ننوشتین
فقط معنی ان را از نظر انگلیسی و عربی و زبان فارسی بیان کردید
خویشاوند
بستگان
خویشاوند ، آشنا، دوست ، خودی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس