خونین

/xunin/

    bloody
    gory
    sanguinary

فارسی به انگلیسی

خونین بودن
bloodiness, goriness

خونین و مالین
covered all over with blood, weltering in ones blood

مترادف ها

sanguinary (صفت)
امیدوار، خونین، خون اشام، قرمز، خونی، دموی

sanguineous (صفت)
امیدوار، خونین، قرمز، خونی، خون مانند، دموی

murderous (صفت)
سبع، کشنده، خونین، خون اشام، قاتل وار

blooded (صفت)
خونین

bloody (صفت)
خونین، برنگ خون، قرمز، خون الود، خونی، خون مانند

gory (صفت)
خونین، خونی، لخته شده، جنایت امیز

internecine (صفت)
قاتل، خونین

blood-red (صفت)
خونین، برنگ خون

slaughterous (صفت)
خونین، خون اشام، خونریز، ادمکش، کشتارگر

پیشنهاد کاربران

به خون آغشته ؛ خونین. به خون آلوده. آغشته خون : او را کشته و بخون آغشته دیدند. ( مجالس سعدی ) .
خونین: در پهلوی خونن xōnēn بوده است .
( ( همه جامه ها کرده پیروزه رنگ
دو چشمْ ابرِ خونین ؛ دو رخْ بادْرَنگ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 245. )

بپرس