خونی

/xuni/

    bloody
    hemo-
    sanguinary
    haematic
    murderer

فارسی به انگلیسی

خونی کردن
bloody

مترادف ها

fiend (اسم)
شیطان، خونی، دیو، روح پلید، عفریت، ادم بسیار شریر

killer (اسم)
قاتل، کشنده، خونی، مخرب زندگی

murderer (اسم)
قاتل، خونی

cutthroat (اسم)
قاتل، ادم کش، خونی

villain (اسم)
شریر، خونی، ادم پست، تبه کار، لات، رذل، ارقه، بدذات

cannibal (اسم)
خونی، ادمخوار، جانوری که همجنس خود را میخورد

miscreant (اسم)
پست، خبیی، خونی، بدعت گذار، خدا نشناس

misdoer (اسم)
خونی

haemal (صفت)
خونی

sanguinary (صفت)
امیدوار، خونین، خون اشام، قرمز، خونی، دموی

sanguineous (صفت)
امیدوار، خونین، قرمز، خونی، خون مانند، دموی

bloody (صفت)
خونین، برنگ خون، قرمز، خون الود، خونی، خون مانند

gory (صفت)
خونین، خونی، لخته شده، جنایت امیز

sanguine (صفت)
برنگ خون، خونی، خوش طبع، خوش مشرب، سرخ، دموی

hematic (صفت)
خونی، بیماری خونی، وابسته به خون

haematic (صفت)
خونی، بیماری خونی

hemal (صفت)
خونی، وابسته به خون و رگها

پیشنهاد کاربران

bloodied up
خونی : [عامیانه، اصطلاح] قاتل، دشمن سخت، مخالف شدید. نوعی پرتغال که رنگ داخل آن قرمز به رنگ خون است .
خونی ( Khoni ) :در زبان مغولی به معنی گوسفند

بپرس