to be calm, to keep ones head, to keep ones hair on
خونسرد در مقابل مصایب
philosophic
خونسرد و خوش سلوک
easygoing
مترادف ها
imperturbable(صفت)
ساکت، تزلزل ناپذیر، ارام، خونسرد
cool(صفت)
سرد، خنک، خونسرد
cool-headed(صفت)
خاطر جمع، خونسرد
cold-blooded(صفت)
بی عاطفه، خونسرد
composed(صفت)
ارام، مصنف، خونسرد، ترکیب شده، مرکب
dispassionate(صفت)
خونسرد، بی غرض، بی طرف، بی تعصب
cold-livered(صفت)
خونسرد
even-tempered(صفت)
خاطر جمع، خونسرد
self-possessed(صفت)
ارام، خونسرد، خود دار، متین
پیشنهاد کاربران
آدم خونسرد، به معنی فردی که ذاتا و ازنظرساختار خصوصیتی ، اتفاق وحادثه وموضوع تاسف باری بر او اثر نمیکند یعنی عین خیالش نیست وبا تمام وجودمتاثر نمیشودوانگاراتفاقی نیفتاده ، خب بی انصاف، بی عاطفه نامهربان ، قدر نشناس، محکم ، راحت ، بی اهمیت ، خشک هم معنا میشود.