خوشگوار

/xoSgovAr/

    wholesome
    digestible
    agreeable to the taste

مترادف ها

savory (صفت)
مطبوع طبع، خوش طعم، لذیذ، خوش مزه، خوشگوار، مورد پسند

savoury (صفت)
مطبوع طبع، خوشگوار، مورد پسند

tasty (صفت)
خوش طعم، خوش مزه، مزه دار، خوشگوار، گوارا، با مزه، باسلیقه تهیه شده

palatable (صفت)
دلپذیر، خوش طعم، لذیذ، خوش مزه، خوشگوار، مطبوع به ذائقه

digestible (صفت)
قابل هضم، خوشگوار، گوارا

پیشنهاد کاربران

سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ریزه ٔ مرغ . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . پر نرم زیر
...
[مشاهده متن کامل]
بال مرغ . ( از اقرب الموارد ) . || جامه ٔ نرمینه چون خزو قز و مانند آن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . || انگشت . ( منتهی الارب ) . ذغال . ( از اقرب الموارد ) . || سیاهی دیگ . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) . || ( ص ) سیاه : لیل سخام ؛ اسود. ( اقرب الموارد ) . شَعر سخام ؛ موی سیاه . ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ) .

بپرس