پاشنگ. [ ش َ ] ( اِ ) خوشه انگور. خوشه کوچک از انگور. چلازَه. زنگله. || چوب خوشه انگور یا چوب چلازه انگور. || خوشه انگوری که بجهت تخم نگاه دارند. ( برهان ) :
چو مشک بویا لیکنش نافه بوده زغژب
چو شیر صافی پستانش بود از پاشنگ.
... [مشاهده متن کامل]
عسجدی ( از فرهنگ اسدی نسخه خطی نخجوانی در صفت شراب ) .
تو گوئی سیه غژب پاشنگ بود
و یا در دل شب شباهنگ بود.
اسدی.
چو مشک بویا لیکنش نافه بوده زغژب
چو شیر صافی پستانش بود از پاشنگ.
... [مشاهده متن کامل]
عسجدی ( از فرهنگ اسدی نسخه خطی نخجوانی در صفت شراب ) .
تو گوئی سیه غژب پاشنگ بود
و یا در دل شب شباهنگ بود.
اسدی.
شنگله
انگور سیاه
خوشه ی انگور
برگ و شاخه دار
خوشه ی انگور
برگ و شاخه دار