خوشه

/xuSe/

    bunch
    cluster
    raceme
    spike
    ear
    ear of corn
    bunch(of grapes)
    gleanings

فارسی به انگلیسی

خوشه انگور
grapes

خوشه ای
racemose

خوشه برچیدن
to glean

خوشه چین
gleaner, compiler, plagiary

خوشه چینی
gleaning, compilation, plagiarism

خوشه چینی کردن
glean

خوشه دار
bunchy

خوشه شدن
cluster

خوشه گوبیزه
staphylococcus

خوشه کردن
bunch, ear

خوشه کوچک
knot

مترادف ها

truss (اسم)
خرپا، فتق بند، بقچه، خوشه، کوک زن، شکم بند

ear (اسم)
دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله

cluster (اسم)
گروه، دسته، خوشه

raceme (اسم)
خوشه، گل اذین خوشه ای

inflorescence (اسم)
ارایش، خوشه، گل اذین، شکوفایی، وضع گل

پیشنهاد کاربران

به خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم یعنی خوشه ای که آویزان است مثل خوشه ی انگور که در
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی به آن سالخیم گفته می شود و واحد شمارش خوشه ی انگور نیز می باشد. بیر سالخیم اوزم. ( یک خوشه ی انگور )

سنبل

بپرس