خوشایند

/xoSAyand/

    congenial
    pleasing
    nice
    decent

فارسی به انگلیسی

خوشایند و ناخوشایند
bittersweet

مترادف ها

flattery (اسم)
چاپلوسی، خوشایند، خود ستایی، خوشامد، خوش آمد، تملق

affability (اسم)
خوشایند، خوش رویی، دلجویی، مهربانی، خوشخویی، مدارا

amiability (اسم)
خوشایند، خوش رویی، مهربانی، خوش قلبی، دلپذیری، شیرینی

compliment (اسم)
خوشایند، تعارف، تعریف، خوشامد، درود، خوش آمد

applicable (صفت)
مناسب، خوب، خوشایند، قابل اجراء، قابل اطلاق، کاربست پذیر، اجرا شدنی

matchable (صفت)
خوشایند، سازگار، بهم جور شدنی

gracious (صفت)
خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف

winsome (صفت)
خوشایند، پیروز، با مسرت و خوشی

advantageous (صفت)
سودمند، با صرفه، مفید، نافع، خوشایند

apposite (صفت)
مناسب، خوشایند، بجا، در خور

pleasing (صفت)
خوشایند، بشاش، باصفا، خوش، دلگشا

acceptable (صفت)
قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، پسندیده، پذیرا، خوشایند، خوب

desirable (صفت)
پسندیده، خوشایند، مطلوب، مرغوب، خواستنی

pleasant (صفت)
پسندیده، خوب، خوشایند، دلپذیر، مطبوع، خوشحال، خوش نما، باصفا، خوش، خوش مشرب، نیکو، مورد پسند

nice (صفت)
خوب، خوشایند، دلپذیر، نجیب، مودب، دلپسند

fine (صفت)
خوب، خوشایند، ریز، نازک، عالی، لطیف، ظریف، فاخر، نرم، شگرف

correspondent (صفت)
مناسب، مطابق، خوشایند، سازگار

auspicious (صفت)
مساعد، خوشایند، فرخنده، مبارک، خجسته، فرخ، سعید، بختیار

پیشنهاد کاربران

مُهَنّا
دلکش
Nice
دلنواز، دلپذیر، پسندیده، مطبوع، موردپذیرش، موردپسند
دلفریب
دلنشین
Palatable

بپرس