خوش اقبالی

/xoSeqbAli/

    serendipity

پیشنهاد کاربران

معنی اصطلاح - > طاس کسی خوب نشستن
شانس آوردن؛ خوش اقبال بودن
مثال:
این بار طاسش خوب نشست و شوهر خوبی گیرش آمد.

بپرس