زمین، خاک، خورشید، کره زمین، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین
venus(اسم)
زن زیبا، خورشید، ناهید، ستاره زهره، الهه عشق و زیبایی
jupiter(اسم)
مشتری، خورشید
sun(اسم)
خورشید، خاور، افتاب، خرشید
daystar(اسم)
خورشید، ستاره بامداد
phoebus(اسم)
خورشید
sol(اسم)
خورشید
saturn(اسم)
خورشید، زحل، خدای بذر کاری
pluto(اسم)
خورشید، خدای عالم اسفل، ستاره پلوتو
uranus(اسم)
خورشید، ستاره اورانوس
پیشنهاد کاربران
خورشید؛ خروش شادی مقابل هورشید به مفهوم هور دهنده برای ایجاد شادی. شمشیر؛ چَم شیر، نوعی خاص از شمشیر که دارای اِنهنا با طرح قوسی به مفهومِ نمادی از قدرت و قهرمانی که دارای نرمش و مدارا و مرام پهلوانی است. سمت بیرون قوس نماد پهلوانی و سمت داخل قوس نماد یک قدرت مغلوب کننده و نوک تیز شمشیر نماد قهر و قدرت و فرورَوندگی برای افراد خاص و شرور. ... [مشاهده متن کامل]
چَم؛ قِلِق ، رَوش، آداب، حساب، دارای جهت، هدف شیر؛ شارژ شده، شرجی شده، دارای قدرت شیرین؛ دارای انرژی، انرژی دهنده شور؛ نمک، ایجاد کننده ی شرایطِ آزاد شدن انرژی، آزاد کننده ی انرژی، شورانگیز و شور آفرین.
منبع. عکس کتاب فرهنگ فارسی یا کتاب فرهنگ عمید
خورشید، تنها ستارهٔ سامانه خورشیدی است و در مرکز آن جای دارد. خورشید یک کُرهٔ کامل است که از پلاسمای داغ ساخته شده است و در میانهٔ آن میدان مغناطیسی برقرار است. این ستاره که قطری نزدیک به ۱٬۳۹۲٬۰۰۰ کیلومتر دارد، سرچشمهٔ اصلی نور، انرژی، گرما و زندگی بر روی زمین است. خورشید نخستین جسم در منظومهٔ شمسی بر پایهٔ جرم و حجم می باشد. قطر خورشید نزدیک به ۱۰۹ برابر قطر زمین و جرم آن ۳۳۰ هزار برابر جرم زمین برابر با ۲ ×۱۰۳۰ کیلوگرم است. این مقدار ۹۹٫۸۶٪ کل جرم سامانه خورشیدی است. ... [مشاهده متن کامل]
انفجار نهایی یک ستارهٔ سنگین را ابرنواختر می نامند، ولی خورشید هیچ گاه چنین انفجاری را تجربه نخواهد کرد؛ زیرا کمترین جرم مورد نیاز برای رخداد یک ابرنواختر، هشت برابر جرم خورشید است. از نظر شیمیایی سه - چهارم جرم خورشید را هیدروژن و باقی ماندهٔ آن را بیشتر هلیم می سازد. پس از هیدروژن و هلیم، دیگر عنصرهای سازندهٔ خورشید عبارتند از: اکسیژن، کربن، نئون و آهن و غیره، این عنصرها سازندهٔ ۱٫۶۹٪ از جرم خورشید هستند که این مقدار خود ۵٬۶۲۸ برابر جرم زمین است. خورشید در رده بندی ستارگان بر پایهٔ رده بندی طیفی، در دستهٔ G2V جای دارد و به صورت غیررسمی با نام کوتولهٔ زرد - نارنجی از آن یاد می شود. چون پرتوهای پیدای خورشید در طیف زرد - سبز شدیدتر است، ( هر چند که رنگ آن از سطح زمین، لابد سفید دیده شود ) ولی وجود پراکندگی نور آبی در جو، علت زرد دیده شدن آن است ( پراکندگی رایلی ) . همچنین در برچسب رده بندی طیفی، G2، گفته شده که دمای سطح خورشید نزدیک به ۵٬۷۷۸ کلوین ( ۵٬۵۰۵ سانتی گراد ) است و در V گفته شده است که خورشید مانند بیشتر ستارگان، یک ستارهٔ رشتهٔ اصلی است و در نتیجه انرژی خود را از راه همجوشی هسته ای هستهٔ هیدروژن به هلیم فراهم می کند و در هر ثانیه، در هستهٔ خود، ۶۲۰ میلیون تُن هیدروژن را دچار همجوشی می کند. در دوره ای کیهان شناسان می گفتند که خورشید نسبت به دیگر ستارگان، ستاره ای کوچک و ناچیز است، ولی امروزه بر این باورند که خورشید از ۸۵٪ ستارگان کهکشان راه شیری درخشان تر است. چون بیشتر آن ها کوتولهٔ سرخ هستند. بزرگی قدر مطلق خورشید ۴٫۸۳+ است. البته چون خورشید نزدیک ترین ستاره به زمین است، به همین دلیل، خورشید درخشان ترین جرم در آسمان دانسته می شود و قدر ظاهری آن ۲۶٫۷۴ - است. تاج خورشیدی پیوسته در حال پراکندن بادهای خورشیدی در فضا است. این بادها، جریان هایی از ذره های باردارند که تا فاصله ای نزدیک به ۱۰۰ واحد نجومی توان دارند. حباب های ساخته شده در محیط میان ستاره ای که در اثر بادهای خورشیدی ساخته شده اند، بزرگ ترین سازهٔ پیوستهٔ پدیدآمده در سامانهٔ خورشیدی اند.
هور خور شمس
لری بختیاری تَونا، هیر، خوورشیت:خورشید مه، ماگ:ماه
خورشید در زبان بنگالی که هم خانواده زبان فارسی هست و از خانواده زبانهای هند و اروپایی می باشد شورجا هست
خورشید به زبان سنگسری خور khor آفتاب aftab روشنی rosheny
اف
خورشید ، سانسکریت parbehi پربهی ، اوستایی farvehi فروهی پهلوی farvashi فارسی خورشید . Khvrvashi هرزنی harvashi هروشی همه به معنی تابش نور ، بامداد و خورشید هستند واژه از دو بخش درست شده پر . یا. فر که تبدیل به هر و خور در زبانهای ایرانی شده و بخش دوم بهی ، وهی ، وشی ، است اما نکته در این است که بخش نخست معنی نور را دارد و خور . یا . فر ، هر ، است و بخش دوم بهی . وهی، و وشی به معنی زمین است . واژه فرو هر یا فروهر هم همین واژه امروزی خورشید است ... [مشاهده متن کامل]
ارزشمندی فروهر نیز به ارزش و رابطه زندگی بخش نور و زمین هست
خورشید یک واژه صد در صد فارسی است
در زبان لکی معادل آن هوئر یا هوَر ( hoar ) می باشد
خورشید به زبان سنگسری خور khor
شید رو نوشتم یعنی نور و در پایان پرسیدم ریشه شید چیست با ملاحظه فرهنگ لغت شید یعنی شعاع دایره بر این اساس خورشید یا خرشید هم یعنی تشعشع ( شعاع ) بزرگ
خورشید به نظر میرسد، از تلفیق خر شید ایجاد شده است خر یعنی بزرگ مثلا خرگاه که جایگاه بزرگان است یا خرمگس یا خرمهره یا خرگوش شید یعنی نور و تابش اسم شیده هم داریم مهشید یعنی تابش ماه و خورشید یعنی تابش بزرگ حال شید از چه ریشه ای هست؟
واژه خورشید معادل ابجد 1120 تعداد حروف 6 تلفظ xoršid نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: xvaršēt] ‹خور، خورشاد، خرشاد، خورشیت، هور، هورشید› مختصات ( خُ ) [ په . ] ( اِ. ) آواشناسی xorSid الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی معین فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
خورشید و خاور ریشه هندو اروپائی خورشید سول - swel و در اوستا حور hvar و khweng و در سانسکریت سوریا surya که در لاتین سول sol ودر یونانی هلیوس hēlios در انگلیسی واژه هائی مانند سوت یا جنوب sol، solar، south , خورشید یا سن sun و یکشنبه Sunday و فلز هلیوم Helium ... [مشاهده متن کامل]
سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد ( حافظ )
🌏 🪐 نام سیارات منظومه شمسی به همراه تصویر. . .
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی: astronomy = علم نجوم The solar system = منظومه شمسی The sun = خورشید 🌞 Mercury = عطارد، تیر Venus = زهره، ناهید Earth = زمین 🌎 ... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام Jupiter = مشتری، هرمز Saturn = زحل، کیوان Uranus = اورانوس Neptune = نپتون space = فضا galaxy = کهکشان orbit = مدار meteorite = شهاب سنگ comet = ستاره دنباله دار asteroid = سیارک asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری ) meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود black hole = سیاه چاله dark matter = ماده تاریک gravity = جاذبه axis = محور star = ستاره eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی solar eclipse = خورشید گرفتگی lunar eclipse = ماه گرفتگی supernova = سوپرنوا، ابرنواختر the Big Bang = بیگ بنگ constellation = صورت فلکی cosmology = کیهان شناسی dwarf planet = سیاره کوتوله light year = سال نوری terrestrial = زمینی، خاکی celestial = آسمانی extraterrestrial = فرازمینی
خسرو سیارگان . [ خ ُ رَ / رُ وِ س َی ْ یا رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی خسرو زرین عطا و کنایه از آفتاب عالمتاب است . ( برهان قاطع ) . مهر. هور. حور. شمس : صاحب خسرونشان کز نور رای روشنت روشنایی وام خواهد خسرو سیارگان . سوزنی .
مهرنوش_مهر
چشم روز. [ چ َ / چ ِ م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . ( آنندراج ) . کنایه از خورشید و نور آن : ناوک عصمت بدوزد چشم روزگر کند در سایه ٔ چترت نگاه . انوری ( از آنندراج ) .
تشت آتش . [ ت َ ت ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . ( برهان ) . آفتاب . ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) . و رجوع به تشت زر و تشت زرین شود. چشمه ٔ آتش . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کوره ٔ آهنگری و جز آن . || آفتاب . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از خورشید و چشمه ٔ خورشید. چشمه ٔ آتش فشان . رجوع به چشمه ٔ آتش فشان شود. ... [مشاهده متن کامل]
شاه فلک . [ هَِ ف َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است : ز شاه فلک تیغو مه مرکب اوزحل خود و مریخ خفتان نماید. خاقانی . خور خواهد شاهد و شاه فلک محروروارآن همه کافور کز هندوستان افشانده اند. خاقانی .
روشن چراغ . [ رَ / رُو ش َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از خورشید : چو سروسهی کژ بگردد بباغ بروبر شود تیره روشن چراغ . فردوسی . چو برزد سر از کوه روشن چراغ ببردند بالای زرین جناغ . ... [مشاهده متن کامل]
فردوسی . || ( اِ مرکب ) نام نواییست از موسیقی . ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : مطربان ساعت بساعت بر نوای زیر و بم گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه نوبتی پالیزبان و نوبتی سروسهی نوبتی روشن چراغ و نوبتی گاویزنه . منوچهری . || چراغ روشن : چو خورشید برزد سر از پشت زاغ زمین شد بکردار روشن چراغ . فردوسی . سراسر همه کاخ و ایوان و باغ همی تافت هرسو چو روشن چراغ . فردوسی . || ( ص مرکب ) آنکه چراغش روشن است .
طفل خونین ؛ کنایه از خورشید است : برشکافد صبا مشیمه شب طفل خونین بخاور اندازد. خاقانی.
خواجه ٔ سپهر. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ی ِ س ِ پ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خواجه ٔ زر. کنایه از آفتاب بود. ( از انجمن آرای ناصری ) . خواجه ٔ فلک . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ی ِ ف َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . || کنایه از مشتری . ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) .
چشمه ٔ روز. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید. کنایه از هور و خور : ایا سپهر ادب را دل تو چشمه ٔ روز ایا بهشت سخا را کف تو ماء معین . فرخی . ماه از آن گفتم کاندر لغت و لفظ عرب چشمه ٔ روز بود ماده و مه باشد نر. فرخی .
پیاله ٔ زر. [ ل َ / ل ِ ی ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . ( مجموعه ٔ مترادفات ص 12 ) .
گل آسمان . [ گ ُ ل ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . ( ناظم الاطباء ) .
شاه اختران . [ هَِ اَ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . هور. خورشید. شمس : ز آمدن شاه اختران بحمل گشت هرشجری چون گشاده گنجی گنجور. سوزنی .
تنها در زبان فاخر لکی است که خورشید را هوئَر یا حوئَر تلفظ میشه کهن ترین و با اصالت ترین واژه همین است حوئَر - حوئَر و احورآ یک معنی و از یک ریشه اند احورآمزدا خدای خورشد زبان لکی از کهن ترین و غنی ترین زبان های ایرانیست که با بیش از سی هزار واژه ثبت ملی شده است زنده باد لکستان بزرگ
کوردی سورانی و کلهری: خووَر کوردی لکی: هۊیَر
کرکس زرین ؛ خورشید. ( منتهی الارب ) : چون که نور صبحدم سر برزند کرکس زرین گردون پر زند. مولوی.
زرافشان کوس. [ زَ اَ ] ( اِ مرکب ) کنایه از آفتاب. ( آنندراج ) . رجوع به زرافشان شود.
شمشیر صبح ؛ کنایه از خورشید است. ( یادداشت مؤلف ) : محتاج نیست طلعت زیبای تو به تاج شمشیر صبح را نبود حاجت فسان. ظهیر فاریابی.
اسم دخترم رو میخواهم بگذارم خورشید، مهرتابان و فروزان
خور . . . مهر . . . هور . . . شمس . . .
سالار ستارگان ؛ آفتاب.
شید. . . شمس. . .
تذرو زرین پر ؛ کنایه از خورشید : از پی آن تذرو زرین پر آهنین آشیان کنید امروز. خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 483 ) . - سیمرغ زرین پر ؛ کنایه از خورشید : عید همایونفر نگر سیمرغ زرین پر نگر ... [مشاهده متن کامل]
ابروی زال زر نگر بالای کهسار آمده . خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 388 ) . رجوع به دیگر ترکیبهای زرین شود.
- خشت زر ؛ خشتی که از طلاست. کنایه از آفتاب است : دیوار مشرق را نگر خشت زر آمد قرص خور چون دست تست آن خشت زر زر بی تقاضا ریخته. خاقانی. - خشت زرین ؛ خشتی که از طلاست. کنایه از خورشید است : نقب در دیوار مشرق برد صبح خشت زرین زان میان آمد برون. خاقانی.
شاه ستارگان. [ هَِ س ِ رَ / رِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است : شاه ستارگان به افق مغرب خرامید. ( کلیله و دمنه ) .
چراغ زمانه/چراغ زمان. [ چ َ / چ ِ غ ِ زَ ن َ / ن ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) خورشید و آفتاب. چراغ روز. چراغ جهان : همه شب همی راند خود با گروه چو خورشید تابان درآمد ز کوه چراغ زمانه زمین تازه کرد در و دشت بر دیگر اندازه کرد. فردوسی.
خورشید به عبری :השמש ( ha shemesh ) خورشید به عربی :الشمس ( al shams )
چرا خورشید را در بالا و زمین را در پایین میبینیم ؟ حقیقت این است که جایگاه واقعی و اصلی خورشید در عمیق ترین منطقه منظومه شمسی قرار دارد و با این وجود احساس بینایی ما انسان ها این است که این ستاره بالا قرار دارد و یا روی آسمان هرروز از شرق به سمت غرب حرکت میکند. در اطراف خورشید تعداد 9 گودال عظیم به تعداد سیاره های این منظومه وجود دارند که تو در تو اند و خورشید در عمق آنها قرار دارد. گودال های سیارگان از نزدیک ترین تا دور ترین آنها به تریب وسیع تر و ارتفاع لبه آنها بلند تر میشوند و هر سیاره ای روی لبه گودال ویژه خویش در سطحی بالاتر از سطح خورشید دور آن می چرخد. سوال را دوباره تکرار میکنم: چرا خورشید که در واقع در عمق منظومه قرار گرفته است، به نظر ما انسان ها در بالا قرار دارد ؟ در پاسخ گویی به این سوال یک منجم یا کیهان شناس را در نظر میگیریم که دارای شجاعت بوده و از گودال نمی ترسد. این اَبَر مرد روی کره زمین در لبه گودال زمین ایستاده و خورشید را در عمق نظاره میکند. با تعجب و شگفت در می یابد که شعاع های دید او پاره خط های اند که به شکل مخروط خوابیده روی یک سطح شیبدار قرار گرفته است. آغاز یا ابتدای این مخروط ریشه در چشمان سر وی دارد و بخشی مرکزی قاعده آن به سطح خورشید خیره گشته است. با خود می اندیشد که برای سهولت در بررسی بهتر است این مخروط رایک پاره خط در نظر بگیرد و این کار را هم میکند. در حین خیال پردازی یک دفعه یک جرقه در اندیشه اش ایجاد میشود که متعاقب آن خودرا یک وزنه سنگین می پندارد که به یک سر این پاره خط آویزان شده و آنرا به همراه خود به سمت مرکز میدان جاذبه زمین می کشاند و انتهای آن چون دور و سبک است و به خورشید چسبیده است و آن هم به علت دور بودن سبک است، خود به خود بالا رفته و در بالا قرار میگیرد. پس از این کشف و شهود در این آزمایش به این نتیجه میرسد که شعاع دید او چیزی نیست غیر از انعکاس نور خورشید در چشمان سر او و انتهای این شعاع نوری بر اثر جاذبه زمین پایین می آید و نه اینکه خم شود. و سر دیگر آن به همراه خورشید بطور ظاهری بالا میرود و نه اینکه بر اثر جاذبه خورشید خم گردد. برای روشن شدن موضوع، این منجم یک الاکلنگ را در حیاط یک مهد کودک را در نظر میگیرد که به جای زمین و خورشید، یک منجم روی یکی از کفه های آن و یک کیهان شناس روی کفه دیگر نشسته و با هم مشغول بازی آفتاب مهتاب اند. پس از زمزمه فلک در گوش دل وی و رساندن اورا به روشنایی به این فکر می افتد که ببیند سنگینی او تا چه اندازه سر سبک را میتواند بالا ببرد؟ در پاسخ گویی به سوال خویش، به خود میگوید که من در مرکز زمین که مرکز میدان جاذبه است، سنگین ترین وزن خودم را خواهم داشت و در خیال خودرا روی مرکز زمین قرار میدهد و به خورشید مینگرد. با کمال تعجب و شگفت و در تائید تئوری خود، متوجه میشود که خورشید بطور عمودی روی سرش قرار گرفته است. پس از بیرون آمدن از قهر جهنمی زمین و ایستادن روی سطح آن، همین خیال را برای همه ستارگان روی آسمان به کار می بندد و علت بالا بودن ظاهری آنها را کشف میکند. ستارگانی که شب ها روی آسمان میبینیم همگی روی یک سطح مدور قرار ندارند و از لحاظ عمق و ارتفاع با هم خیلی فاصله دارند، اما تعداد زیادی از آنها با خورشید خودمان در یک سطح قرار دارند. با این وجود ما همه آنها را بالا می بینیم و خود و زمین را پایین. در مورد کره ماه تصویر حقیقی است به این معنا که ماه واقعا نسبت به زمین بالا قرار دارد، اما بیش از حد مُجاز بالا قرار دارد. زیرا سطح مدار ماه نسبت به سطح مدار زمین چند درجه بیشتر خمیده نیست. اما به دلیل بالا چون ابتدای شعاع دید به مرکز جاذبه زمین نزدیکتر است و وزن منجم به آن آویزان گردیده و سنگینی میکند، انتهای آن که به ماه چسبیده است، سبکتر بوده و متعاقب آن ماه مقدار زیادی بالاتر از مقام و منزلت و رتبه و جایگاه واقعی خویش، منجم را ورانداز میکند. شاید با زبان بی زبانی میخواهد به مشاهده گر انسانی القاء نماید که در نظام خلقت از مقام و منزلت والاتری برخودار است، تا اینکه مقام اورا میپندارند. ماه نه تنها مهتاب یا چراغ خواب شب است، بلکه وظیفه اصلی او علاوه بر ایجاد جذر و مد پایدار و ثابت نگه داشتن محور زمین است و الا بدون ماه، کره زمین روی مدار خود به دور خورشید، معلق میزد و متعاقب آن حیات روی کره زمین طوری آنرا تجربه میکنیم ایجاد نمی شد یا اینکه حد اکثر لق و لوق میشد. ... [مشاهده متن کامل]
یک سوال از خدمت خوانندگان گرامی : طوریکه اطلاع داریم هم اکنون سوخت خورشید گاز هیدروژن می باشد و از جوش خوردن چهار اتم هیدروژن یک اتم هلیوم ایجاد میشود. اما از طرفی دیگر میدانیم که هسته اتم هلیوم از دو عدد پروتون و دوتا نوترون و در مدار آن دو الکترون قرار دارند. در صورتی که چهار اتم هیدروژن هرکدام دارای یک پروتون در هسته و یک الکترون در مدار هستند که روی هم چهار پروتون و چهار الکترون در دست رس داریم . نتیجه میگیریم که دو اتم هیدروژن بر اثر فشار خنثی میگردند و هرکدام به یک نوترون تبدیل میشوند که با دو اتم باقی مانده و خنثی نشده هسته یک اتم هلیوم را میسازند. سوال این است که چیزی باعث میشود، ازاین چهار اتم هیدروژن که در یک شرایط مساوی دمایی و فشاری قرار دارند، درست دو تا از آنها خنثی شود و دو تا دست نخورده باقی بمانند؟ اگر پاسخ داده شود که هرکدام از آن چهار اتم یک فرشته مسول همراه خود دارند که دو تا از آنها وظیفه نگهداری و پایداری و دو تای دیگر وظیفه خنثا سازی را به عهده دارند. آنگاه منجم شجاع و جسور ما از شنیدن چنین پاسخی شگفت زده و حیران خواهد گشت و انتظار پاسخ علمی از ما را خواهد داشت و نه افسانه سازی دینی.
خورشید یعنی درخشان ❤❤
لیو، هلیا، آفتاب، مهر، شمس، شید، هور
خورشید اوستا : سون انگلیسی : sun آلمانی : Sonne
خورشید: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خورشید" می نویسد : ( ( خورشید در پهلوی در ریخت خورشت xwaršēt بکار می رفته است. این واژه از دو پاره ی :خور/ شید ساخته شده است خور نام دیگر مهر یا آفتاب است این واژه در اوستایی هوَر بوده است، با دو ریخت و " خوَر " و " هُور " به پارسی رسیده است. " شید " نیز که ویژگی خور است و به معنی رخشان و تابنده در اوستایی خْشَئته بوده است. خ ساکن پیش از "ش" در دگرگونی واژه سترده می آید؛ از این روی" خْشئته " به شیت و شید دیگر گشته است . نمونه های دیگر خْشَپَه است که شپ و "شب" شده است؛ نیز اَخْش که به ریخت " آتش" در آمده است. نیز پَخْشَگ که به " پشه " دیگرگونی یافته است. نمونه ی دیگر وَخْش است، نام شهری در فرارود ( ماوراءالنّهر ) که بافته ای پر آوازه داشته است و به " وش "دیگر گون شده است "شید "را ، چونان ویژگی جم، در جمشید نیز بازمی یابیم. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( چو خورشید بر گاه بنمود تاج ؛ زمین شد به کردار تابنده عاج ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 223. ) به خورشید در زبان ترکی گؤن گفته می شود . گون چیخدی چیخ گون باتی بات . ( ضرب المثل ترکی ) ترجمه: چون خورشید در آمد از خانه بیرون بیا چون غروب کرد به خانه برگرد. شعر: چون در آمد آفتـاب از خانـه چون مـــردم در آ / بـا غروبش خانه بر گـرد و صفــا ده خـــانه را شعر : از علی باقری
شیدا، تیدا
در زبان آذری به خورشید ( گؤن ) در زبان های ترکمنی استانبولی و ترکی آذربایجانی گؤنَش ( Goonash ) در زبان های قیرقیزی و قزاقی کؤن ( koon ) و در زبان مغولی Nar و تاجیکی Oftoʙ ، اویغوری: قۇیاش و زبان عربی هم الشمس گفته می شود . ... [مشاهده متن کامل]
در زبان هندی به خورشید sooraj سوراج گفته می شود که احتمالا با واژه ی سراج عربی به معنی چراغ یا منبع نور هم ریشه باشد . در زبان سندی به خورشید سج و در زبان اردو سورج گفته می شود . البته در زبان فارسی نیز شید به معنی نور و روشنی می باشد . در اکثر زبان ها دنیا حتی در زبان عربی هم نام خورشید با حرف اس ( S ) آغاز می شود که احتمالا با سراج هندی یا شمس عربی یا شید فارسی ( به معنی نور و فروغ ) ارتباط دارند . در زبان های زیر حرف s را در اول نام خورشید ملاحظه فرمائید انگلیسیSun اسپانیایی ، پرتغالی ، کاتالان ، گالیسیایی : sol نروژی ایتالیایی کورسی sole فرانسوی soleilلاتین solem دانمارکی ، سوئدی، ایسلندی Solen روسیSolntse آفریکانسson بلاروسی، اسلوونیاییSonce مقدونی Sonceto لوگزامبورگیSonn آلمانیSonne اوکراینیSontse جاوه ای Srengenge بوسنیایی ، صربی، کروات Sunce اسپرانتوsuno پنجابی، بنگالی، کانارا، گجراتی ، مراتی، نپالی، Sūrya ، مالایالامیsūryan اندونزیایی Matahari مالایی Matahari هلندی zon یدی zun
ملاخورشید ساسانی شخصیتی سرشناس وتاریخی کدخدای روستای دوسیرانکه مدت زیادی بر روستای دوسیران کدخدایی کردن روحشان شاد ویادشون گرامی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کلمه یا اسم خورشید , دراصل کردی میباشد, ترکیب شده از خۆر به معنی آفتاب و شید یا شیدا یعنی عاشق , پس خورشید به معنای عاشق آفتاب, کسی که عاشق افتاب هست, آفتاب پرست, کردها آتش پرست ونور پرست بودند وبزرگترین ... [مشاهده متن کامل]
نور, آفتاب یا همان ( خۆر ) میباشد به این خاطر این اسم درمیان کردها وفارسها که در اصل کردهستند زیاد به چشم میخورد, پس خورشید=خۆرشید=خۆرشیدا=شیدای خۆر میباشد , خواهشمندم اطلاعات درست به جامعه تزریق کنید , راستگویی بهترین راه انسانی میباشد
شمس. شید
نور
خورشید در بعضی از اشعار به معنای حقیقت است.
تک ستاره ی زندگانی
آف
مهر
به معنای گرما و آفتاب
هور
هلیا
هلیو
خورشید : فریاد بلندیست که کسی دل بسته به تاریکی نباشد که عمر تاریکی کوتاه است , روشنایی رو فریاد میزند و خواستار جنب وجوش است و تلاش برای کسب روزیه حلال در پرتو عنایات خالق خود است خورشید دردانه ایست که خالق تمام جهان را فشرد تا او را یافت
جهان افروز
در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی از یک ریشه هستند و یک مفهوم کلی و نهفته ای را در خود دارند و آن معنی ندا دهنده، فریاد ، پیغام ، بانگ و خبر، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو ، جوشش، افغان، زاری، ضجه می باشد و به همین دلیل است که سروش به معنی آورنده وحی یا همان جبرئیل نامیده می شود. و کوروش نیز به معنای پیامبر است و شاید کوروش هخامنشی یا همان پیامبری که در قرآن از او به ذوالقرنین یاد شده است لقبی بوده که به وی نسبت داده اند. نام خروس هم به خاطر این است که این پرنده خبر و مژده صبح و سحر را می دهد. خروش هم خود به معنی فریاد بلند است و جوشش، هیجان و غلیان احساسات نیز معنی می دهد. کلمه "کوره" نیز بر همین پایه است یعنی جایی که جوشش و خروش و غلیان را به همراه دارد ( مانند خورشید ) . ... [مشاهده متن کامل]
شمس
آفتاب
معنی هایی که گرم و انرژی بخش مثل خود خورشید باشه ( هورـ مهرـ خورـ شید. . . ) من مهر ماهی هستم ( هورـ مهر )