absorption (اسم)
جذب، انجذاب، درکشی، در اشامی، خورد
sucking (اسم)
خورد
feed (اسم)
خورد، خورش، خوراک، علوفه
food (اسم)
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه
intake (اسم)
خورد، تنفس، حقه، نیروی جذب شده، مدخل ابگیری، جای ابگیری، نیروی بکار رفته، مک، فرا گرفتگی، مقدار جذب چیزی به درون
resorption (اسم)
خورد، اشام یا جذب دوباره، مکیدن مجدد، بلع دوباره