خودکشی

/xodkoSi/

    self-destruction
    suicide

فارسی به انگلیسی

خودکشی گرا
suicidal, suicidally

خودکشی گرایانه
suicidally, suicidal

خودکشی کردن
to commit suicide

خودکشی کننده
suicide

مترادف ها

felo-de-se (اسم)
انتحار کننده، خودکشی

harakiri (اسم)
خودکشی

self-annihilation (اسم)
نابودی نفس، کشتن نفس، خود نابود سازی، خودکشی

suicide (اسم)
خودکشی، خودویرانگری، خود کش، انتحار، مبادرت کننده بخود کشی

self-destruction (اسم)
خودکشی، خودویرانگری

self-murder (اسم)
خودکشی

self-slaughter (اسم)
خودکشی

پیشنهاد کاربران

خودکشی یعنی خدا هیچ کاری واست نمیکنه آدما باهات دشمنی دارن مسخره ات میکنن آزارت میدن خودکشی میشه همینا خودتو راحت میکنی
یعنی دنیا بی ارزش هست والکیه حتی آدماش بجز دردهیچی نیست کسی نمی فهمه چی میگی چی هستی
Genocide به معنی نسل کشی هست
کلا cide پسوند کشتنه مثلا homicide به معنی قتل و suicide به معنی خودکشیه
خودویرانی، انتحاری
خلاص و آسودگی
انتحار. . . . . . تلاش مفرط. . . . . کارزیاد. . . . .
مرگ نفس

قتل نفس
Self_murder
Commit suicide