خودنمایی

/xodnamAyi/

    brag
    cockiness
    exhibitionism
    mannerism
    ostentation
    panache
    pomp
    pomposity
    pretense
    pretension
    pretentiousness
    show
    gaudiness
    frippery

مترادف ها

ostentation (اسم)
ظهور، تظاهر، نمایش، خود فروشی، خود نمایی

parade (اسم)
نمایش، رژه، جلوه، تظاهرات، جولان، خود نمایی، سان، نمایش با شکوه، میدان رژه، عملیات دسته جمعی، اجتماع مردم

vaunt (اسم)
خود نمایی

frippery (اسم)
خرت و پرت، خرده ریز، چیز کم بها، خرده ریزها، خود نمایی

show-off (اسم)
ادم خودنما، خود نمایی

panache (اسم)
خود نمایی

grandstanding (اسم)
خود نمایی

پیشنهاد کاربران

تبظرم. [ ت َ ب َ رُ ] ( ع مص ) انگشتری در انگشت کردن احمق و در سخن به انگشت اشارت کردن تا مردمان انگشتری وی بینند. ( منتهی الارب ) . کان احمق و علیه خاتم فیتکلم و یشیر به فی وجوه الناس. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) .
یعنی خودشومیگیره واسه همه اونوقت چیزی بلدنیست
دَش
خود را با فخرفروشی به دیگران نشان دادن
کسی که خوبی های خود را به رخ دیگران میکشد
خودنمایی
خود را جلو دیگران خوب نشان دادن
اثر شگفت انگیز
داب . .
خودنمایی ( Flaring ) : [ اصطلاح آکواریم]به حالتی در ماهیان میگویند که آبششهای خود را باد و شبکه آبششی را باز کرده و همچنین باله های خود را کاملا باز کرده و منظره زیبایی به ماهیان میدهد که این عمل بخاطر
...
[مشاهده متن کامل]
رفتارهایی چون قلمروطلبی - انتخاب جفت و. . در میان ماهیانی مانند فایترها یا بتاها گاهی اسکارها و سیکلیدهای دهان آتشین زیاد دیده می شود.

معنی ریحانه گل بهشتی
تکبر داشتن
خود نمایی = خود نشان دادن
یعنی هرچیزیکه داری نشان بدی
خودنمایی
جلوه گری
یعنی کسی که زیبا است خودشو بیشتر جلوه بده
به کسی می گویند که خود رابه همه نشان می دهد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس