خودمختار

/xodmoxtAr/

    self-determined
    autonomous
    sovereign

مترادف ها

independent (صفت)
مطلق، مستقل، خود مختار، سرخود، دارای قدرت مطلقه

autonomous (صفت)
مستقل، خود مختار، خودگردان، دارای حکومت مستقل، دارای زندگی مستقل، خودکاربطور غیر ارادی

autonomic (صفت)
خودبخود، خود مختار، ارادی، منسوب به دستگاه عصبی خودکار

self-governed (صفت)
خود مختار

پیشنهاد کاربران

واژه " مختار " واژه ای ایرانی است که از بُن گذشته" مُخت/موخت" و پسوند " - ار" ساخته شده است بمانند: کردار، گفتار، ساختار، دیدار، پدیدار.
ریشه اوستایی - سانسکریت : موک ( =muc ) ؛
کُنونه یِ ( =زمانِ حال ) این ریشه در اوستایی: موچَ ( =muča ) ؛
...
[مشاهده متن کامل]

صفت مفعولی در اوستایی : موختَ ( =muxta ) ؛
صفت مفعولی در سانسکریت: موکتَ ( mukta ) ؛
بُن گذشته در زبانِ پارسیِ میانه - کنونی: "موخت" ؛
بُن کُنونی در زبانِ پارسی : "موز"؛
کارواژه در زبانِ پارسیِ میانه - کنونی : " موختن"؛
واژگانِ همپیوند در زبانِ پارسیِ میانه - اوستایی: آموختن ( آ - موختن ) ، فرموختن ( فر - موختن ) ، پدموختن ( پد - موختن ) ، هم موختن ( هم - موختن ) و. . . .
از آنجایی که واژه یِ " مُختار" با واژگانی همچون " آموختن و. . . " همریشه و همپیوند است، بهتر است به ریخت " موختار" بازنوشته شود.

این واژه، برابر "آزاد" در پارسی است و بهتر است که از واژه الکی بلند "خود مختار" بِکار نبریم.
بِدرود!
کسی که به اختیار خود عمل می کند و به حرف دیگری اهمیت نمی دهد
خود توان ، مستقل

بپرس