prostitute
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ظهور، تظاهر، نمایش، خود فروشی، خود نمایی
تطمیع، رشوه، رشوه خواری، خود فروشی، ارتشاء، رشوه گیری، رشاء، پاره ستانی
خود ستایی، خود فروشی، جست و خیز کن
چاخان، رجز خوانی، خود ستایی، خود فروشی، لافزنی، یاوه سرا
رجز خوانی، خود ستایی، خود فروشی، تعریف از خود
خودستا، خود ستایی، گزافه گو، خود فروشی
خود ستایی، خود فروشی، لافزنی
خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش
گزاف گویی، خود ستایی، خود فروشی، لافزنی
پیشنهاد کاربران
کسبی بازی. [ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل کسبی باز. || روسپی گری. ( ناظم الاطباء ) .